حيزت
برطرف شد، گرفته شد
نبيذ
آب مخصوص ميوهها از قبيل خرما و كشمكش
سحت
حرام
زاجر
كسى كه با فرياد شتر را ميراند
شول
شترى كه شيرش كم شده و پستانش بالا كشيده شده است
ارتبك
وارد و بند شد
مفرطين
اشخاص قصوركننده در اطاعت
حثثتم
تشويق و تحريك شدهايد
تبعة
نتيجه بد و كيفر كار بد
مترك
جاى ترك و فروگذارى
مرغب
جاى رغبت و علاقه
تفحص
بحث و تفتيش مىشود
تشيب
پير مىشود
رصد
مراقب و نگهبان
عيون
جاسوسها
لا يكن
پنهان نمىكند
رتاج
در بزرگ
برزتم
آشكار شديد
زاحت
برطرف شد
هجعة
خواب شبانه
انتقاض
باز شدن چيز محكم
ترحة
غصه و ناراحتى
اولجوا
داخل كردند
عاذر
عذر آورنده
اصفيتم
صاف و خالص كرديد
صبر
ماده تلخى است
مقر
زهر
زوامل
شترهائى كه به آنها طعام و چيزهاى خوردنى بار ميكنند
نخامة
اخلاط سينه، تنخم: