ثلثت
سه تا نمودى
سفائف
جمع سفيفة: چيز بافته شده
خوص
حصير و بوريا
يتوسد
بالش و متكا ميكرد
ادام
خورش، چاشنى طعام
فاكهة
ميوه، وسيله لذت و مزه
ريحانة
گل
يلفته
توجه او را جلب كند
تأس، تأسى، متأسى
همه از ماده اسوه بمعنى اقتداء و پيروى نمودن است
مقتص
تبعيت و پيروى كننده
قضم
چيز كمى با نوك دندان گرفتن، مختصر خوردن
اهضم
خالىتر، معدهاش خالىتر بود
كشح
پهلو
اخمص البطن
شكم خالى
شقاق
پاره شدن، فاصله گرفتن
محادة
مخالفت نمودن
يخصف
پينه دوزى ميكرد كفش را
يرقع
پاره دوزى ميكرد لباس را
رياش
وسيله استراحت و تجمل
افك
دروغ و بهتان
سلف
آنكه قبلا گذشته و رفته است
مدرعة
لباس پشمينه
راقع
پاره دوز
الاتنبذها
چرا نمىاندازى آنرا
اغرب عنى
دور شو از من
سرى
شب راهرفتن: موقع صبح مىستايد قوم شب راه رفتن خود را
بادى
ظاهر و نمايان
اغصانها معتدلة
شاخههايش معتدل است با هم ديگر مختلف نيست
متدلية و متهدلة
نزديك، چيزى كه در دسترس است
طيبة
نام اصلى مدينه منوره است