صيح
فرياد بلند شده است
حجرات
بفتح حاء جمع حجرة: بفتح حاء، اطراف و جوانب
رواحل
جمع راحلة: شتر و اسب سوارى
هلم
بيا، ياد كن
لاغرو
جاى تعجب نيست
يستفرغ
بطور كامل خالى ميكند و مىريزد
حاول
قصد نمود
جدحوا
مخلوط و قاطى نمودند
وبيى
وبادار، وباآور
ساطح
مسطح كننده و گسترنده
مسيل
سيل جارى كننده
وهاد
دره، زمين گود
مخصب
فراوانى بخش
نجاد
زمين مرتفع
خرت
بزمين افتاد، سجده نمود
جباه
پيشانيها جمع جبهة
شفاه
لبها جمع شفه: لب
ابانة
جدا نمودن و تمييز دادن
متى
كى بود
حتى
تا كى هست
مم
از چه چيز است، اصلش مما بود
فيم
در چه چيز است اصلش فيما بود
شبح
سايه نور، نور ضعيف، سايه هر چيز
يتقصى
دور مىشود
التصاق
چسبيدن
ازدلاف
نزديك شدن
ربوة
جاى بلند، تپه
يتفيأ
سايه مىافكند، گردش ميكند
افول
غروب نمودن
كرور
بازگشت نمودن
ينحل
نسبت مىدهد