واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 110
نمايش فراداده

صيح

فرياد بلند شده است

حجرات

بفتح حاء جمع حجرة: بفتح حاء، اطراف و جوانب

رواحل

جمع راحلة: شتر و اسب سوارى

هلم

بيا، ياد كن

لاغرو

جاى تعجب نيست

يستفرغ

بطور كامل خالى ميكند و مى‏ريزد

حاول

قصد نمود

جدحوا

مخلوط و قاطى نمودند

وبيى

وبادار، وباآور

خطبه 161

ساطح

مسطح كننده و گسترنده

مسيل

سيل جارى كننده

وهاد

دره، زمين گود

مخصب

فراوانى بخش

نجاد

زمين مرتفع

خرت

بزمين افتاد، سجده نمود

جباه

پيشانيها جمع جبهة

شفاه

لبها جمع شفه: لب

ابانة

جدا نمودن و تمييز دادن

متى

كى بود

حتى

تا كى هست

مم

از چه چيز است، اصلش مما بود

فيم

در چه چيز است اصلش فيما بود

شبح

سايه نور، نور ضعيف، سايه هر چيز

يتقصى

دور مى‏شود

التصاق

چسبيدن

ازدلاف

نزديك شدن

ربوة

جاى بلند، تپه

يتفيأ

سايه مى‏افكند، گردش ميكند

افول

غروب نمودن

كرور

بازگشت نمودن

ينحل

نسبت مى‏دهد