ليتأس
بايد اقتداء كند
ليرأف
بايد رأفت و مهربانى كند
قيض بيض
پوست بيرونى تخم مرغ
اداح
ريگزارهائى كه شتر مرغ در آنها تخم گذاشته است
حضان
حفظ و نگهدارى شده (منظور جوجه است)
قزع
ابرهاى متفرق
خريف
پائيز
ركام
ابرهاى انباشته شده
مستثار
محل حركت براى گرفتن انتقام
سيل الجنتين
سيل دو باغ: سيلى كه قرآن آنرا «سيل العرم» ناميده است كه در شهر «سبأ» جارى شد
قارة
زمين مطمئن و مسطح
اكمة
زمين سفت و مرتفع
سنن
جريان سيل منظور است
رص طود
منظمى كوه، طود: كوه
يدغدغ
متفرق ميكند، مىغلطاند
بطون اودية
درهها
يذوبن
حتما آب مىشود
الية
دنبه گوسفند
تهتم
سرگردان شديد
متاه
حيران و سرگردان شدن
ثقل فادح
بار بسيار سنگين
اصدفوا
اعراض كنيد
شد
بست و محكم نمود
معاقد
محل گره زدن
بقاع
جاها و مكانها جمع بقعة
بهائم
چهارپايان جمع بهيمه