بالا روييده از ماده عروج
ماء آجن
آب متغير و گنديده
يغص
گلوگير مىشود
مجتنى
جمع كننده و چيننده ميوه
ايناع
رسيدن ميوه
هيهات
دور و بعيد است
اندمجت
پيچيده و پوشانده شدهام
مكنون
چيز پنهانى
لو بحت
اگر آشكار كنم
ارشية
ريسمانها جمع رشا
طوى
چاهها
لا يتبع
تعقيب نكند
لا يرصد
آماده و منتظر نشود
لدم
زدن چيز سنگين بزمين
يختلها
او را مىفريبد از ماده ختل
مستأثر
آنكه ديگران را باو مقدم داشتهاند
ملاك
ميزان و معيار و تكيهگاه
اشراك
جمع شريك: انباز و يا جمع شرك: دام و تله
باض
تخم گذاشت
فرخ
جوجه گذاشت
دب
حركت كرد و جنبيد
درج
بالا رفت، براه افتاد
زلل
لغزشها
خطل
قبيحترين خطاها
وليجة
چيز پنهانى، دوست مخفى
فشل
سستى و ترس