واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 165
نمايش فراداده

هموا

قصد كردند

احلسونا

بما ملازم و دائمى نمودند،

حلس

پلاس و فروش

جبل وعر

كوه سخت كه بالا رفتن بآن دشوار باشد

ذب

دفاع‏كردن

حوزة

مركز و محل اجتماع، منظور شريعت است

يحامى

حمايت و دفاع ميكند

احمر البأس

جنگ قرمز مى‏شد: خون ريخته مى‏شد

احجم

مبهوت شد و ايستاد

وقى

حفظ كرد

حر الاسنة

گرمى نيزه‏ها

منية

مرگ و اجل

لا يدلى

نمى‏آورد

لم تنزع

دست بر ندارى

غى

گمراهى و ضلالت

شقاق

عداوت و اختلاف افكنى

زور

زيارت كنندگان

لقيان

ملاقات و روبرو شدن

كتاب 10

تكشفت

بر طرف شود، گشوده شود

تبهجت

خود را زيبا نموده است

اقعس

خود را بكنار بكش

غواة

گمراه كنندگان

مترف

كسى كه مال و مقام او را بطغيان آورده

ساسة

جمع سائس: اداره كننده امور مردم

باسق

بلند و بالا

مرين

كسى كه قلبش را چرك گرفته است

مغطى

پوشش كشيده شده

شدخ

شكستن چيز تر

ثائر

خون طلب

حائدة

دورى‏كننده و رمنده‏