سمواناميدندابىخوددارى كردابرأكنارتر، بىگناهترعزلةكنارهگيرى، گوشهنشينىتتجنىادعاى جنايت كنى، يا ديوانگى كنىموصلةوصله دار، تشكيل يافته از سخنان پراكندهمحبرةمزين شده و خوش ظاهرنمقتخوش نوشتهاىامضيتفرستادى و اجراء نمودىهجرهذيان گفتلاغطكسى كه سخنان بىمعنى با سر و صدا مىگويدلا يثنىدو تا و دوبار نمىشودلا يستأنفاز سر گرفته نمىشودمروىفكر كنندهمداهنمنافق و رياكارفصلجدا كردن جريانمجليةدر بدر كننده، بيرون كننده از وطنمخزيةخوار و ذليل كنندهانبذصلح و صفا را كنار بيانداز و اعلان جنگ كن