مقاليدكليدهاغدوصبحهاآصالعصرهااشجار ناضرهدرختان با طراوتقدحتآتش بيرون كردقضبانشاخههاى نازك جمع قضيبثمار يانعةميوههاى رسيدهلا يعيىعاجز نمىشود، عى: عجز در سخن گفتنلا تهزمبه فرار نمىافتدقفىپشت سر آورد، تعقيب كردشاخص منهااز آن كوچ كننده استشاخص اليهابسوى آن خيره شونده استرىسيرابىاصطلاحاتفاق نمودنمرعىچريدنى، علفهاى سبزدمنجمع دمنة: جاى شورهزار و كثافتگاه و محل خاكروبهاستهامحيران و سرگردان نموده است
كلام 132
توكل اللّهخدا ضمانت نموده و عهدهدار شدهحوزةاصل و محل اجتماع