تواترپى در پى رسيداستيلاءغلبه نمودنضجرناراحتى و نارضايتى قلبىتثاقلسنگينى و بى اعتنائى نشان دادنتهبمىوزداعاصيرجمع اعصار: گردبادوضرچربى كه در ته و اطراف ظرف باقى مىماندانبئتخبر داده شدم، بمن خبر رسيداطلعسرازير شده، غلبه نموده استسيد الونبزودى دولت را مىگيرند، غالب ميشوندقعبكاسه بزرگعلاقةبند چيزى مثل بند شمشير، بند كاسهملدل افسرده شدسئمخسته و ناراحت شدماثآب شد، يماث: آب مىشود، مث: آب كنجفولبا سرعت حركت كردنجفوفسبك وزنى، با سبكى راه رفتن
خطبه 26
معشرگروه و جماعتمنيخكسى كه شتر خود را خوابانده استحجارةسنگها جمع حجرحيةمار جمعش حياتصمجمع اصم: كركدرآب آلودهجشبطعام خشك و خالىسفكريختن خون