ليتبوأبايد آماده و مهيا بداندمقعدجايگاه، نشيمنگاهمتصنعرياكار، ظاهر سازلا يتأثماحساس گناه نمىكندلا يتحرجاحساس مانع نمىكندلقفچيده، فرار گرفته استزوردروغو هم فيهاشتباه كرده استرفضهآنرا ترك كردمبغضدشمندارندهلم يهمخطا و اشتباه نكرده استجنبدورى گزيده استعنىقصد كرده استطارىعارضى، رهگذر
خطبه 209
متقاصفشكنندهيبسخشكارتياقچسبندگى، بسته بودنمتعجرآب بسيار درياقمقامدريانشوززمين مرتفع (انشاز)اطوادكوهها جمع طودرستمحكم شدنهدتظاهر و نمايان شد، پستان هاى دختر خانم بالا آمداشهقبلند و بالا نمودقلالجمع قلة: سر كوهارزثابت نمودتسيخبزمين فرو مىرودتكركرآمد و رفت مىدهد، بحركت مىآوردتمخضحركت و فشار مىدهد