خطبه 159 - واژه های نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ثلثتسه تا نمودىسفائفجمع سفيفة: چيز بافته شدهخوصحصير و بوريايتوسدبالش و متكا ميكردادامخورش، چاشنى طعامفاكهةميوه، وسيله لذت و مزهريحانةگليلفتهتوجه او را جلب كندتأس، تأسى، متأسىهمه از ماده اسوه بمعنى اقتداء و پيروى نمودن استمقتصتبعيت و پيروى كنندهقضمچيز كمى با نوك دندان گرفتن، مختصر خوردناهضمخالىتر، معدهاش خالىتر بودكشحپهلواخمص البطنشكم خالىشقاقپاره شدن، فاصله گرفتنمحادةمخالفت نمودنيخصفپينه دوزى ميكرد كفش رايرقعپاره دوزى ميكرد لباس رارياشوسيله استراحت و تجملافكدروغ و بهتانسلفآنكه قبلا گذشته و رفته استمدرعةلباس پشمينهراقعپاره دوزالاتنبذهاچرا نمىاندازى آنرااغرب عنىدور شو از منسرىشب راهرفتن: موقع صبح مىستايد قوم شب راه رفتن خود راخطبه 159
بادىظاهر و نماياناغصانها معتدلةشاخههايش معتدل است با هم ديگر مختلف نيستمتدلية و متهدلةنزديك، چيزى كه در دسترس استطيبةنام اصلى مدينه منوره است