خطبه 111 - واژه های نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
رمامجمع رمة: پوسيده و كهنه شدهموفورفراوان و ثروتمندمنكوبمصيبتزده و بلاء ديده از نكبتمحروبجنگ زده، كسى كه مالش از دست رفته استفوادحجمع فادحة: بلاى سنگين و كمرشكنقوارعجمع قارعة: بلاى كوبندهاوهقبه كمند افكند و بستضعضعذليل و خاضع شدعفررو بخاك ماليدمناخرجمع منخر، طرف بالاى بينىمناسمجمع منسم: نوك سم حيواناتدانتسليم و مطيع شداخلدتكيه و اعتماد كرداجداثقبرها جدث: قبرصفيحرويه هر چيز عريض و روى زميناجنانجمع جنن: پوشش و قبررفاتاستخوانهاى پوسيده و خرد شدهمندبةمجلس مصيبت و عزاجيدواباران ببينند، بايشان باران بباردحفاةپا برهنهها، عراة: عريانها جمع عارىخطبه 111
قلعةمحل كنده شدن، جاى بىثباتنجعةمحل آب و علف، جاى اقامتيضنبخل ميكندزهيدچيز حقير و بىرغبت