فشلواسستى و تنبلى نمودندتطلعتخود را نشان دادم، گردن بر افراختمتقبعواخود را پنهان كردند، سر بلاك خود كشيدنداخفضهم صوتااز همه ايشان كم صدا بودماعلاهم فوتادر پيشرفت و سبقت از همه ايشان بالاتر بودمطرتپرواز كردم از ماده طيراناستبددتتنها برنده شدم، بخود اختصاص دادمرهانچيز گرو نهاده شده در اينجا جايزه مسابقه منظور استمهمزجاى بدگوئىمغمزجاى عيب گيرىميثاقعهد و پيمان
خطبه 39
منيتمبتلا شدميحمشكمشما را جمع كند، شما را بدشمنان خشمگين سازدمستصرخدادخواه، فرياد يارى خواهىكنندهاناديكمشما را صدا مىزنممتغوثپناه خواه: وا غوثاه گويانمسائةبدى و چيز ناراحتكنندهثارقصاص و انتقام، خون بنا حق ريختهشدهجرجرتمصدا بگلو انداختيدالجمل الاسرشتر مريض، شترى كه درد ناف داشته باشد