استأثرخويشاوندانش را به ديگران مقدم داشتاساءبد كردجزعداد و بىتابى كردنمستأثرترجيح دهنده و مقدم دارنده
خطبه 31
يستفيئهاز او مىخواست كه برگرددثورگاو نرعاقصا قرنهشاخش را بالا نگه داشته يعنى تكبر داردصعباسب و شتر چموش و سركشذلولرام و مطيعاليننرمترعريكةطبيعت و خلق و خوىفما عدى مما بدىچه چيز او را منصرف كرده از آنچه از او آشكار شده است
خطبه 32
عنودكسى كه از راه خارج شده، حق را رد كرده استكنودناسپاس و كفر ورزعتوطغيان و تجاوز از حدقارعةبلاى كوبندهمهانةخوارى و ذلتكلالةكند شدن و نبريدنحددم تيز شمشيرنضيضكم شدن و آب كشيدن ثروتوفرمال و ثروتمصلتكسى كه شمشير كشيده