نامه 41 - واژه های نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
يلقىمىاندازدفريسةشكار دريده شدهاخزيتبىارزش و معيوب نمودىنامه 41
بطانةدوستان سرى و درونىحربخشمگين شده، غارت مال كرده استفنكتديوانه و كم عقل شده استآسيتيارى كردى، شريك غم شدىاختطفتربودى، قاپيدىازلسريع السير، بسيار دوندهدامية المعزىبز مجروح و خونينكسيرةپا شكستهرحيب الصدرسينه گشادحدرتسرازير نمودىتسيغاز گلو پائين مىبرىهوادةميل بترحم، مراعاة خاطرضحدر روز چريدن نمارويداآرام آرام، مهلت دهمدىجمع مدية، كارد بزرگلات حين مناصنيست وقت فرارنامه 42
لا تثريبملامت و سرزنش نيستظنينكسى كه كه در حقش گمان بد شده استمأثومآلوده بگناهظلمةجمع ظالم: ستمگراستظهربيارى مىگيرماقامة عمودبرپانمودن ستوننامه 43
اسخطتبخشم آوردهاى