دعونىمرا ترك كنيد، و لم كنيدمستقبلونروبرو هستيماغامتابرى و تاريك شده استمحجةراه روشنتنكرتنامعلوم و متغير شده استلم اصغگوش نخواهم دادعتبسرزنش
خطبه 91
فقأتپاره كردم، بيرون آوردمغيهبظلمت و تاريكىكلبمرض هارى، حمله نمودنفئةدسته و گروهناعقصدا كننده و منادىقائدرهبر و پيشروسائقآنكه قافله و گله را از پشت ميراند و حركت مىدهدمناخجائى كه شتر را مىخوابانندرحالبارها جمع رحل: باريكه بشتر مىبندندكرائهناپسنديها جمع كريههحوازبسختيها جمع حازب: كار سختاطرقسربزير افكندقلصتشدت ادامه يافت، سرعت گرفتشمرت عن ساقلباس را از پا بالا زد، كنايه است از شدت يافتنيحمندور مىزنند و گردش ميكنندنابشتر پيرضروسشتر بد اخلاق كه گاز مىگيردتعذم بفيهادندان مىگيرد، كاز مىگيرد با دهانش