واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 183
نمايش فراداده

مقطع

محل قطع، جائى كه حكم را به آنجا معين كرده‏اند

لا تحسموا

قطع نكنيد، نبريد

يعتملون

كار انجام مى‏دهند

يعدى

تجاوز مى‏شود

ابلوا

اداء كنيد، كار نيك انجام دهيد

اصطنع

از ما خواسته كه انجام دهيم

نامه 53

جباية

جمع نمودن

يزع

نگه دارد

جمحات

سركشيها

يستدل

پى برده مى‏شود

اشعر

شعار كن، عادت ده

يفرط

سبقت ميكند، بدون توجه اتفاق مى‏افتد

استكفاك

از تو درخواست كفايت نموده است

لا تبجحن

شاد نباش و دل خوش مدار

بادرة

سخن و عملى كه موقع غضب بدون توجه از انسان سر مى‏زند

مندوحة

وسعت، راه علاج و خلاص

مؤمر

امر داده شده، مسلط

ادغال

فساد و خرابى

منهكة

باعث ضعف و ناتوانى

غير

تغيير نعمت

ابهة

تكبر و عظمت

مخيلة

خودپسندى، خيالبافى

يطامن

پائين مى‏آورد

طماح

سركشى، بلند پروازى

غرب

تندى

عزب

غائب و پنهان شده

مسامات

هم سمت شدن برابرى نمودن

مضطهد

مظلوم و پايمال شده

يجحف

از بين مى‏برد، اجحاف ميكند