مقطع
محل قطع، جائى كه حكم را به آنجا معين كردهاند
لا تحسموا
قطع نكنيد، نبريد
يعتملون
كار انجام مىدهند
يعدى
تجاوز مىشود
ابلوا
اداء كنيد، كار نيك انجام دهيد
اصطنع
از ما خواسته كه انجام دهيم
جباية
جمع نمودن
يزع
نگه دارد
جمحات
سركشيها
يستدل
پى برده مىشود
اشعر
شعار كن، عادت ده
يفرط
سبقت ميكند، بدون توجه اتفاق مىافتد
استكفاك
از تو درخواست كفايت نموده است
لا تبجحن
شاد نباش و دل خوش مدار
بادرة
سخن و عملى كه موقع غضب بدون توجه از انسان سر مىزند
مندوحة
وسعت، راه علاج و خلاص
مؤمر
امر داده شده، مسلط
ادغال
فساد و خرابى
منهكة
باعث ضعف و ناتوانى
غير
تغيير نعمت
ابهة
تكبر و عظمت
مخيلة
خودپسندى، خيالبافى
يطامن
پائين مىآورد
طماح
سركشى، بلند پروازى
غرب
تندى
عزب
غائب و پنهان شده
مسامات
هم سمت شدن برابرى نمودن
مضطهد
مظلوم و پايمال شده
يجحف
از بين مىبرد، اجحاف ميكند