واژه های نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ملماتحوادث نازل شوندهجماعوسيله اجتماع، مجتمعصغوتمايل نمودناشنأدشمن داشتنىتروترعداوت و كينهتغابتغافل و كودنى كنساعىسخن چين ميان مردم و دولتشرهطمع شديداثمةگناهكارانآصارجمع اصر: گناهاوزارجمع وزر: سنگينىاحنىعلاقمندترالفانس و محبتحفلاتجمع حفلة: مجلساقولگويندهتررضعادت بدهلا يطروكترا زياده از حد تعريف نكننديبجحوكترا بيجا شاد نكنندزهوغرور و تكبرعزةغرور و خود بزرگ بينىتزهيدبىميل نمودنتدريبمجرب نمودن و عادت دادنمنافثةهم صحبت شدن، همدم بودنمرافقوسائل رفاه و راحتىرفديارى و مساعدتانقاپاكتر از نقىجيبيقه پيراهنينبواشدت نشان مىدهدتفاقمبزرگى كارخلوفباقيماندهتهزبحركت مىآوردلا تضيفننسبت ندهضعةپستى مقاميضلعمشكل مىشودخطوبجمع خطب: كار بزرگ و مهملا تمحكخشمگين نمىكند، بد خلق نمىشود