واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 185
نمايش فراداده

لا يحصر

سينه‏اش تنگ نمى‏شود

تبرم

انزجار نشان دادن

اصرم

برنده‏تر

لا يزدهى

خودپسندى و تكبر نمى‏كند

اغراء

تشويق و تحريك كردن

اختبار

امتحان كردن

محاباة

كارى از روى هواى نفس انجام دادن

توخ

جستجو كن

اشراف

متوجه شدن و نظر كردن

ثلموا

نقص و رخنه وارد كردند

حدوة

سوق دادن و جلب نمودن

وسمت

با نشان كردى، نشاندار نمودى

استجلاب

جلب و جمع نمودن

شرب

آب نهر كه با آن زراعت را آب مى‏دهند

بالة

رطوبت زمين

احالة ارض

تغيير دادن و فاسد كردن زمين تخم را

اغتمر

آب زمين را فرا گرفت

اجمام

راحت نمودن

استنامة

وثوق و اطمينان

تغابيت

غفلت و بى‏توجهى نمودى

مضطرب بماله

آنكه مالش را بگردش انداخته و براى تجارت بشهرها مى‏رود

مترفق

كسب كننده و منفعت بدست آورنده

بائقة

هلاك كننده

سمح

آسان و عادلانه

قارف

مرتكب و نزديك شود

بؤسى

جمع بائس: شخص بسيار فقير

زمنى

زمين گيرها

قانع

سائلى كه هر چه بدهى قناعت ميكند

معتر

كسى كه خود را در معرض بخشش قرار مى‏دهند ولى سؤال نمى‏كند

صوافى الاسلام

زمينهائى كه‏