الب
تشويق نمود، جمع كرد
نازع الشيطان قيادك
با شيطان در باره افسار خود كشش و منازعه كن
دابر
آخر، نسل
اولى
قسم ياد ميكنم، الية، قسم ياد كردن
باحة
جلو در خانه، ميدان جلو خانه
اطفاء ثائرة
خاموش نمودن كينه و عداوت
جنحت
مايل شد، رو بآمدن كرد
وقدت
شعله ور شد
ضرستنا
ما را با دندان جويد و خرد كرد
سارعنا
سرعت نموديم
استبانت
روشن شد
لج
لحاجت كرد
تمادى
بكار بد ادامه داد
راكس
كسى كه وارونه شده است
شذى
شر
معرة
اذيت و ايجاد ناراحتى
نكلوا
عذاب و تنبيه كنيد
عراكم
بشما عارض مىشود
متبر
هلاك شده
تعاطى
مباشرت نمودن، متصدى شدن
شعاع
متفرق و پراكنده
منكب
شانه انسان
ساد
محكم كنند و نگهدارنده
كاسر
شكننده