واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 23
نمايش فراداده

تعذير

اظهار عذر و بهانه نمودن

سمعة

شنواندن عمل بديگران

يكله

او را محول ميكند

حيطة

حفظ و مواظبت نمودن

الم

جمع‏كننده‏تر از ماده لم يلم

شعث

پراكندگى و پريشانى

اعطف

از ماده عطوفت: مهربانتر

لسان الصدق

زبان راستين يعنى نام نيك

خصاصة

فقر و احتياج شديد

يسد

جلوگيرى ميكند

تلن

نرم شود

حاشية

اطراف، منظور اخلاق و رفتار

يستدم

هميشه مى‏شود، ادامه مى‏دهد

خطبه 24

لعمرى

قسم بجان خودم، عمر: با فتح عين كلمه سوگند است

خابط

در تاريكى و بيراهه راه رفت

غى

از هدف و رشد كنار شدن

ادهان

روغن مالى: تملق و چاپلوسى نمودن

ايهان

سستى نشان دادن

امضوا

راه خود را ادامه دهيد

نهج

راه را روشن نمود

عصب

مربوط نمود، مثل دستمال بست.

فلج

غالب شدن، بهدف رسيدن

آجل

چيز مدت دار، بعالم آخرت هم آجل گويند چون پس از مدتى مى‏آيد.

عاجل

چيز زود، فعلا، بدنيا هم عاجل گويند

منح

بخشيد و عطا كرد، لم تمنحوا: داده نشديد