اصنام
بتها جمع صنم
آثام
گناهان جمع اثم
معصوبة
مثل دستمال بسته شده
ضننت
بخل ورزيدم
اغضيت
چشم فروبستم
قذى
خار و خسى كه بچشم مىافتد
شجى
آنچه در گلو مىماند
كظم
گلو، نفسگاه
امر
تلختر
علقم
هندوانه ابو جهل، چيز تلخ
خزيت
خوار و ذليل باد
مبتاع
خريدار و مشترى
اهبة
تدارك و آمادگى
اعدوا
مهيا كنيد
شب
جوان و تيز شده است
لظى
آتش و زبانه
علا
بلند شده است
سنا
روشنائى
استشعروا
شعار كنيد
ادعى
باعثتر است
جهاد
تلاش در راه خدا و براى اعلاء كلمه حق و اسلام
لباس التقوى
پوشش نگهدارنده و حفظ كننده
درع
زره و لباس جنگى
حصينة
حفظ كننده
جنة
سپر جنگى
وثيقة
مورد اطمينان و محكم
رغبة
اگر بعد از ماده رغبت حرف عن باشد بمعنى اعراض و بى ميلى است و اگر حرف فى و يا الى باشد بمعنى ميل و علاقه است
شملة
عبا، لباس بلند و گشاد
ديث
خوار و ذليل مىشود
صغار
تحقير و كوچك شمردن
قماء
ذلت و خوارى