واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 25
نمايش فراداده

اصنام

بتها جمع صنم

آثام

گناهان جمع اثم

معصوبة

مثل دستمال بسته شده

ضننت

بخل ورزيدم

اغضيت

چشم فروبستم

قذى

خار و خسى كه بچشم مى‏افتد

شجى

آنچه در گلو مى‏ماند

كظم

گلو، نفس‏گاه

امر

تلخ‏تر

علقم

هندوانه ابو جهل، چيز تلخ

خزيت

خوار و ذليل باد

مبتاع

خريدار و مشترى

اهبة

تدارك و آمادگى

اعدوا

مهيا كنيد

شب

جوان و تيز شده است

لظى

آتش و زبانه

علا

بلند شده است

سنا

روشنائى

استشعروا

شعار كنيد

ادعى

باعث‏تر است

خطبه 27

جهاد

تلاش در راه خدا و براى اعلاء كلمه حق و اسلام

لباس التقوى

پوشش نگهدارنده و حفظ كننده

درع

زره و لباس جنگى

حصينة

حفظ كننده

جنة

سپر جنگى

وثيقة

مورد اطمينان و محكم

رغبة

اگر بعد از ماده رغبت حرف عن باشد بمعنى اعراض و بى ميلى است و اگر حرف فى و يا الى باشد بمعنى ميل و علاقه است

شملة

عبا، لباس بلند و گشاد

ديث

خوار و ذليل مى‏شود

صغار

تحقير و كوچك شمردن

قماء

ذلت و خوارى‏