واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 37
نمايش فراداده

قفاه

پشت سر آن آورده است

كلام 47

تمدين

كشيده مى‏شوى، وسعت مى‏يابى

اديم

پوست دباغى شده

عكاظ

نام بازارى بود كه هر سال يك بار در صحرا ميان نخله و طائف تشكيل و بيست روز ادامه مى‏يافت

تعركين

ماليده مى‏شوى، مورد ازدحام واقع مى‏شوى

نوازل

بلاها جمع نازلة

خطبه 48

وقب

داخل شد

غسق

تاريك گشت

لاح

آشكار شد

خفق

مخفى و پنهان گشت

مكافأ

عوض داده شده

ملطاط

طرف صحرا، كنار دريا و نهر

اقطع

عبور كنم و بگذرم، اين محل را ببخشم

شرذمة

گروه كم، دسته‏اى از مردم

اكناف

اطراف و جوانب

شاطى

كنار دريا و نهرهاى بزرگ

كلام 49

بطن

از درون و باطن اشياء خبردار است.

دنو

نزديك شدن

تحديد

اندازه معين كردن

تحديد

اندازه معين‏كردن

علام الوجود

نشانه‏هاى جهان هستى

جحود

انكار كردن، جاحد: