صفحهى 94
خود را روشن فرمودند. سپس، از رجوع به سلاطين نيز جلوگيرى كردند. از اين معلوم مىشود كه باب قضاء غير از باب رجوع به سلاطين است، و دو رشته مىباشد. در روايت. عمر بن حنظله. كه مىفرمايد از سلاطين و قضات دادخواهى نكنيد به هر دو رشته اشاره شده است. منتهى در اين روايت فقط نصب قاضى فرموده ولى در روايت. عمر بن حنظله. هم حاكم مجرى و هم قاضى را تعيين كرده است.
اكنون بايد ديد اين كه امام (عليه السلام) در زمان حيات خود طبق اين روايت منصب قضاوت را براى فقها قرار داده و بنا به روايت. عمر بن حنظله. هر دو مقام رياست و قضاوت را به آنان واگذار كرده است آيا وقتى كه امام از دنيا رحلت فرمودند فقها خودبخود از اين مقام بركنار مىشوند؟ تمام قضات و امرائى كه ائمه (عليهم السلام) قرار داده بودند با رفتن خودشان از منصب رياست و قضاوت معزول مىگردند يا نه؟
با قطع نظر از اين معنى كه وضع و ولايت امام (عليه السلام) با ديگران فرق دارد و بنا بر مذهب شيعه تمام دستورات و اوامر ائمه (عليهم السلام) در زمان حيات و مماتشان لازم الاتباع است بايد ديد وضع مناصب و مقاماتى كه در دنيا براى اشخاص تعيين مىشود چگونه است؟
در رژيمهاى دنيا چه سلطنتى و چه جمهورى يا هر شكل ديگر اگر رئيس جمهور يا سلطان وقت از دنيا رفت، يا اوضاع دگرگون شد و رژيم تغيير كرد مقامات و منصبهاى نظامى به هم نمىخورد، مثلا درجه يك سپهبد خودبخود از او گرفته نمىشود، سفير از سفارت عزل نمىگردد، وزير ماليه، استاندار، فرماندار، و بخشدار از مقام خود بركنار نمىشوند. البته رژيم جديد و دولت بعدى مىتواند آنان را از مقامشان بركنار و عزل نمايد، ولى اين مناصب خودبخود سلب نمىگردد. بعضى امور است كه خودبخود از بين مىرود، مثل اجازه حسبيه يا وكالتى كه فقيه به كسى مىدهد كه در فلان شهر امورى را