ممكن است تعبير«انا لضالون »اشاره به اين داشته باشد كه آنها در آغاز باورنداشتند كه اين باغ سوخته،همان باغ سرسبز و پر ميوه آنهاست،ولى هنگامى كه دقت نمودند از قرائن فهميدند كه اين باغ،همان باغ خودشان است كه چنين نابود شده است. لذا گفتند: «بل نحن محرومون » . احتمال ديگر نيز وجود دارد كه اين گم كردن راه خداست،زيرا آنها سعادت وخوشبختى خود را در«بخل »مى پنداشتند،در حالى كه راه صحيح همان راه پدرسخاوتمندشان بود. در ادامه اين آيات آمده است:اين گروه بخيلان به زودى از خواب «غفلت »بيدارشدند و به ملامت يكديگر پرداختند و اعتراف به گناه كردند و تصميم گرفتند در آينده اين كار را تكرار نكنند و از خداوند،باغى بهتر از آن را خواستند.در بعضى از روايات آمده است كه خداوند،توبه آنها را قبول كرد و باغى بهتر و پربارتر به آنها عنايت فرمود. به هر حال آيه فوق،بيانگر عواقب دردناك «بخل »و انحصارطلبى است كه حتى دردنياى مادى نيز«بخل »كارساز نيست. قابل توجه است كه قرآن در آغاز اين آيات،مى گويد:«ما مردم مكه را نيز با چنين امتحانى آزموديم،همان گونه كه «اصحاب الجنه »را آزمايش كرديم »و گويا اين تعبير،اشاره به قحطى و خشكسالى شديدى است كه در مكه بر اثر«بخل »و ترك انفاق روى داد و ثروتمندان بخيل را به روز سياه نشاند. در سومين آيه سخن از سرنوشت فرد بخيلى در عصر رسول الله صلى الله عليه و اله است.
مطابق بسيارى از تفاسير،مردى از انصار به نام «ثعلبة بن حاطب »كه در آغاز مرد بسيار تهى دستى بوده و هميشه آرزو داشت كه روزى ثروتمند شود،به همين خاطر با اصرارفراوان از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تقاضا كرد كه براى او دعا كند تا مال فراوانى به دست آورد. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله به او فرمود:«داشتن مقدار كم كه بتوانى حقش را ادا كنى بهتر از مقدارزياد است كه توانايى اداء حقش را نداشته باشى »،يعنى،به زندگى ساده ات بساز و شاكرباش.ولى او گفت:با خدا عهد مى كنم،اگر ما را از فضل خود بهره مند سازد،به طور قطع صدقه خواهيم داد و از صالحان(شاكران)خواهيم بود، و منهم من عاهد الله لئن آتانامن فضله لنصدقن و لنكونن من الصالحين (8)