اخلاق در قرآن کریم

ناصر مکارم شیرازی

جلد 3 -صفحه : 451/ 66
نمايش فراداده

مى تواند سخن بگويد، و دست و انگشتانى به او بخشيده كه قلم به دست بگيرد و امور مختلف را بنويسد، اگر اين دو نبود انسان همچون چهار پايان بود كه نه سخن مىگويند و نه چيزى مىنويسند (نه علم و دانشى دارند و نه تمدّن درخشانى) هر كس شكر اين نعمت را بجا آورد، پاداش الهى در انتظار او است، و هر كس كفران كند (به خدا زيان نمى رساند بلكه به خودش زيان مىرساند) زيرا خداوند از جهانيان بى نياز است. (1)

شكر راه وصول به نعمت هاى پروردگار

نقطه مقابل كفران و ناسپاسى، شكر پروردگار است، و مفهوم آن قدردانى از نعمت ها با قلب و زبان و عمل است. اما با قلب همان معرفت پروردگار و تسليم در برابر او و رضا و خشنودى به عطاياى او است، و با زبان، گفتن جمله هايى است كه بيانگر قدردانى و سپاس انسان در برابر خالق نعمت ها است، و امّا با عمل به اين طريق است كه هر نعمت و موهبتى را در جايى صرف كند كه خداوند دستور داده و براى آن آفريده است.

راغب در مفردات مىگويد: شكر به معنى تصوّر نعمت و اظهار و ابراز آن است، بعضى گفته اند در اصل «كشر» (بر وزن كشف) بوده كه به معنى ابراز و اظهار است، و «دابّه شكور» به حيوانى مىگويند كه هرگاه مراقبت كافى از آب و علف او كنند، روزبه روز چاق تر مىشود، و «عين شكراء»، به معنى چشمه پر آب است، بنابراين شكر به معنى پر شدن وجود انسان از ياد بخشنده نعمت ها است.

شكر در واقع بر دو گونه است: شكر تكوينى و شكر تشريعى، شكر تكوينى آن است كه يك موجود از مواهبى كه در اختيارش قرار دارد و براى نمو شكر استفاده كند مانند درخت و گل و ميوه اى كه با مراقبت باغبان، گل و ميوه هاى با ارزش به بار آورد، و ناسپاسى آن است كه اثرى از مراقبت و پذيرايى باغبان در آن ظاهر نشود.

1. بحارالانوار، جلد 3، صفحه 82 (با تلخيص).