يا رب اين خـلد بـرين يا جنه المأو استي
اين مهين بانو كه در برج شرافت اختري است
فاطمه اخت الرّضا ، سلطان دين ، روحي فداه
مــلجأ اهـل زمـان و شـا فع يوم المـعاد
مـرقد نـورانيش گـويا ريـاض جـنّت است
گـو بيايد تـا بـه بيند ايـن هـمايون بـارگاه
حضرت ناطق بحق صادق چنين فرموده است
اي مهين بانوي كاخ عصمت ، اي مـايه وجود
حـق ام و اب اگــر مـانع نـبودي گـفتمي
طالب دنيا به قم چون طير انـدر مـجلس است
هر كه از روي خـلوص آرد بـه درگـاه تـو روي
عقل در احصاء قدرش قاصر است و پا به گـل
خطه قـم شد ز يمن مقدمش رشك جـنان
چون بديدي ايـن بنا را عقل گفتي كا سمان
صــورتي در زيــر دارد آنـچه در بـالاستي