اي خـاك پـاك قـم چـه لطيف و معطري
گـوهر كـجا و شأن تـو نبود عـجيب اگر
بس بـا شد اين مـقام ترا اي زمـين قـم
آن بـانوي حـريم امـامت كـه مـام دهـر
يا فـاطمه ، حـريم خــدا ، بـضعه بـتول
هستي تو دخت موسي و اخت رضـا يقين
فـخر امـام هـفتم و هشـتم كـه از شرف
مـريم كـه حق ز جـمله زنـهاش بر گزيد
از لطف خـاص و عـام تو اي عـصمت اله
صــد حـيف يـوم طـف نـبودي بكـربلا
وآن يك شكسته بازو و آن يك دريده گوش
زيـنب كشـيد نـاله كـه يا ايـها الرسول
يا فــاطمه بــجان عــز يز بــرادرت
بــر" احـتشام " لطف نـما قـصر اخـضري