لطفا منتظر باشید ...
نگين قم (93)
شـهرها انگشترند و " قـم" نگـين
تّربت قـم ، قـبله عشـق و و فا ست
مـرقد " معصومه " چشم شـهرِ مـا
دخــتري از اهــل بـيت آ فــتاب
درحـريمش مــرغ دل پـر مـي زند
هــر دلي اينجا ست مجـذوب حرم
ايـن حـرم با شد مـلائك را مـطاف
آسـتان بـوسـش بسي فـرزانگـان
ديـده پـاكـان بـه قـبرش دوخـته
"حــوزه قـم " هاله ا ي بـر گِـردِ‌آن
قــم هـميشه رفـته راه مسـتقيم
قــم نـمي بيند مـگــر خوابِ قيام
شهر خون ، شهر شرف ، شهر جـهاد
هر كجا را هر چه سـيرت داده انـد
نقطه قــا ف قـيامند اهـلِ قــم
اهـل قـم ، ز اوّ ل ولايت داشـتند
سر نمي سودند ، جز بر پـاي ديـن
دين ، مطيعِ امـر مـولا بـودن است
دختر " موسي بن جـعفر" را درود
كـز عـناياتش تـراويد ايـن سـرود
قــم ، هـماره حـجّت روي زمين
شهر علم و شهر ايمان و صفا ست
مـهر او جــانهاي مــا را كـهربا
و ارثِ دُ رّ حـيا ، گـنج حــجاب
هـر گــرفتار آمـده ، در مي زند
جـان ، اسـير رشـته جـود وكـرم
زائـران را ارمـغان ، عشق و عفـاف
مــعرفت آمــوز ، از ايـن آسـتان
عــصمت و پـاكـي از آن آمـوخته
فــقه و احكـام خـدا را مــرزبان
بــوده در مـهد هـدايـتها مـقيم
تــيغ قــم بـيگانه بـاشد از نـيام
شهر فقه و حـوزه ، عـلم و اجـتهاد
اهـل قـم را هـم بـصيرت داده اند
بــرقِ تيغِ بي نيامند اهـل قـم
در دل و در ديده ، " آيت " داشتند
دل نــمي دادنــد اِلّا بــر يقين
راه را بــا رهـنما پـيمـودن است
كـز عـناياتش تـراويد ايـن سـرود
كـز عـناياتش تـراويد ايـن سـرود
