و چهار هزار پيغامبر بودست وز مردم «1» وز فريشته. چنان كه گفت عزّ و جلّ:
اللَّه يصطفى من الملائكة رسلا و من النّاس. «2» و بيشتر پيغامبران اندر بنى اسرايل بودست هم چنان كه درين روزگارها «3» دانشمنداناند بدان روزگار بيشتر پيغامبران بودند. و هر زمانى خداى عزّ و جلّ پيغامبرى فرستادى و چنين گويند روز بود كه هزار پيغامبر فرستاد خداى تعالى اندر يك امّت.
و از اخبارهاى عجب «5» كه بودست بجهان اندر، بروزگار ملوك طايف، «6» سه قصّه بودست. يكى اين قصّه بودست، «7» و ديگر قصّه جرجيس، و سديگر قصه شمسون «8». و اين هر سه ياد كرده آيد.
امّا يونس بن متى (عليه السلام) پيغامبرى بود مرسل، چنانك گفت عزّ و جلّ: وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ.: 139 «9» و يونس از شهر نينو [ى] «10» بود و آنجا نشستى. و اين نينوى ناحيتى است بزمين موصل، و هفت شهر بود و همه بت پرست بودند. خداى عزّ و جلّ يونس را بديشان فرستاد.
يونس پيغامبرى خويش بر ايشان عرضه كرد، و ايشان را از بت پرستيدن نهى كرد، و بخداى عزّ و جلّ باز خواند «11» بيست سال، و ايشان هيچ سخن وى نشنيدند و دست از بت پرستيدن باز نداشتند.
(1)- از مردم. (خ. نا) (2)- الحج 75 (3)- روزگار ما. (خ. نا)- روزگارها. (صو) (4)- اين عنوان در نسخه متن نيست و در نسخ ديگر هست. (5)- و از اخبارهاى عجايب. (خ. نا. صو) (6)- ملوك طوايف. (خ. نا)- ملوك طايف. (صو) (7)- يكى اين قصه يونس. (خ. نا) (8)- در هر سه نسخه «شمسون». (9)- الصافات 139 (10)- نينوى. (خ. نا)، در متن در جملههاى بعد: «نينوى» (11)- همى باز خواند. (صو. نا)