ترجمه تفسیر طبری

به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی

جلد 3 -صفحه : 272/ 79
نمايش فراداده

و فرقت «1» را ميان گرويدگان و راه گرفتن را «2» آن را كه حرب كند با خداى و پيغامبر او از پيش، و سوگند خورند كه نه خواستيم مگر نيكويى، و خداى گواهست كه ايشان دروغ گويان‏اند

108- كه نه باز ايستى اندران هرگز «3»، كه مسجدى كه بنا كرده باشند «4» بر پرهيزكارى از نخست روز بحق‏تر و سزاوارتر كه بيستى اندران كه اندران مردانى‏اند كه دوست دارند كه پاكيزگى كنند، و خداى عزّ و جلّ دوست دارد پاكيزگان را

109- آنك بنا او كند و باشد بنياد آن بر پرهيزكارى از خداى و خشنودى بهتر يا آنك او كنده بود بنياد آن [بر كناره رود] افتاده و افتاده «5» بدان اندر آتش دوزخ؟ و خداى عزّ و جلّ نه راه نمايد گروه ستم‏كاران را

110- هميشه بنياد ايشان آنك بنا كردند گمانى اندر دلهاى ايشان، مگر كه بريده شود «6» دلهاى ايشان، و خداى عزّ و جلّ داناست و درست گفتار

111- كه خداى عزّ و جلّ بخريد از گرويدگان تنهاى ايشان و خواستهاى ايشان، بدانك ايشانراست بهشت، و كارزار مى‏كنند اندر

(1)- پراكنده را. (صو)- جدا كردن. (نا. خ)

(2)- راه‏بانى را. (خ)- چشم داشتن را. (نا. صو)- ترجمه «ارصاد».

(3)- مه‏ايست اندران هرگز. (خ)- ميست اندر انجا هرگز يعنى نماز مكن. (صو)

(4)- مه‏ايست اندران هگرز، مزكتى كه بنا افكندند آن را. (نا)

(5)- يا آنكه برآورد بناء او را بر كناره رود بگردنده تا بگردد. (خ)- يا آن كس كه برآورد بنيان خويش بر كناره كنده ژرف و اندر افتاد. (نا)- يا انكسى بنياد افكند برآورده خويشى را بركناره رودى زير فروخورده كه همى فرو افتد. (صو)- در متن «شفا جرف» ترجمه نشده.

(6)- گمانى است اندر دلهاشان مگر كه پاره گردد. (خ)