از فرمان «1» بيرون نيايد. و من خويشتن را ازين خليفتى بيرون آوردم، و طلحة بن عبد اللَّه خود غايب بود، «2» و زبير گفت من نيز بهره خويش به شما دادم. اكنون اين خليفتى ميان دو تن بماند يكى عثمان بن عفّان و ديگرى على بن ابى طالب رضى اللَّه عنهما.
پس عبد الرّحمن بن عوف را برين كار بر پاى كردند، و او بگوشه خانه رفت و مر على را رضى اللَّه عنه بخواند و دست راست او بدست چپ خويش اندر نهاد، و دست راست خويش برآورد و گفت: «3» يا على اين خليفتى مسلمانان بدان شرط كه پيغامبر خداى (صلّى الله عليه وآله وسلّم) داشت و بدان راه كه اين دو خليفت بودند- ابو بكر و عمر رضى اللَّه عنهما- پذيرفتى كه هيچ زاستر نشوى. «4» علىّ رضى اللَّه عنه گفت كه: باشد كه چيزى كم و بيش افتد بدين كار اندر. عبد الرّحمن گفتا من نخواهم بدين كاهلى و سستى كه تو اين را قبول مىكنى. و دست از دست على بازداشت.
و پس عثمان را بخواند و هم چنان دست او بدست «5» اندر گرفت، و خداى عزّ و جلّ را ياد كرد و گفت اين خليفتى پذيرفتى كه بر سيرت پيغامبر (عليه السلام) و بر سيرت اين دو خليفه كه بودند بر وى راست، و هيچ زاستر نشوى. عثمان «6» رضى اللَّه عنه گفت كه پذيرفتم. و عثمان اندر پذيرفت و عبد الرّحمن دست راست خويش بر دست راست عثمان زد و گفت ترا دادم.
پس عبد الرّحمن گفت كه: بارك اللَّه فى «7» امضاها عليك. و اين كار بر امير المؤمنين عثمان رضى اللَّه عنه راست گشت.
(1) از فرمان من. (بو) (2) غايب است. (بو) (3) و على را بخواند و دست راست وى بدست چپ خويش اندر گرفت و على را گفت. (بو. صو) (4) بپذيرفتى كه راست بر وى. (بو) (5) و دست راست وى بدست چپ خويش. (بو) (6) اين دو خليفت كه بودند بروى. عثمان. (بو) (7) ظاهرا: فى [من]