64- تا آن گاه كه بگرفتيم خداوند نعمت ايشان را «1» بعذاب آن گاه ايشان زارى همى كنند
65- مه زارى كنيد «2» امروز كه شما از ما نه يارى كنندتان «3»
66- بدرستى كه بود آيتهاى ما كه مىخواندند بر شما و بوديد بر پاشنههاتان همى بازگشتيدى «4»
67- تكبّر همى كرديد بدان و رسمى همى نهاديد و فحش همى گفتيد «5»
68- همى نه انديشه كنند گفتار خويش يا آمدشان آنچه نه آمد پدرانشان پيشينگان؟ «6»
69- يا نه شناختند پيغامبرانشان و هستند ايشان او را ناشناختگان؟ «7»
70- يا مىگويند بدوست ديوانگى؟ نه كه آمد بديشان براستى و بيشتر ايشان «8» راستى را دشخوار دارند
71- و اگر متابعت كند حق بهواهاى ايشان «9» تباه گردد آسمانها و زمين و آنك اندران باشند. نه كه بداديم ايشان را ياد كار ايشان و ايشانند از ياد كرد ايشان بر گردندگان «10»
(1) تا چون بگرفتيم كامرانان ايشان. (بو)(2) زارى همى كردند. زارى مكنيد. (بو. صو. آ) (3) يارىمند نشويد. (بو)- يارى ندهند. (صو. آ) (4) بوديت بر پاشنههاى خويش باز مىگشتيد. (بو) (5) بزرگمنشىكنان بوى افسانه گويان يافه همىگفتيد. (بو)- گردن كشندگان بدان افسانه گويان بيهوده همى گفتيد. (آ)(6) بپدرانشان پيشينيان. (بو)- بپدران ايشان نخستينان. (آ) (7) يا همى نشناسند پيغامبر خويش را، ايشان مرو را ناشناسانند. (بو) (8) نى كى آورد بايشان حق راست و بيشترين. (بو)- نك آورد بايشان راستى و بيشتر. (آ) (9) و گر بر پى رفتى خداى آرزوهاى ايشان. (آ)- و گر بدم رفتى راستى آرزوهاى ايشان را. (بو) (10) نه كه آورديم بايشان پند ايشان و ايشان از پند خداوند خويش روى گردانيدگانند. (بو) ... ايشان از پند خويش همى روى گردانند. (آ).