(عليه السلام) رفتند و اين احوال معلوم وى بكردند و ايشان را پيش پيغامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بردند. پس پيغامبر (عليه السلام) حسّان را گفت كه صفوان را بمن بخش و قصاصش مخواه. حسّان گفت يا رسول اللَّه من او را بتو بخشيدم و هيچ قصاص از وى نمىخواهم. پس پيغامبر (عليه السلام) را خرماستانى بود كه مردى انصارى بيمار شده بود و آن خرماستان مر پيغامبر را (صلّى الله عليه وآله وسلّم) داده بود و پيغامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) آن خرماستان مر حسّان را بخشيد. و پس از آن نجاشى كه ملك حبش بود دو كنيزك مر پيغامبر (عليه السلام) را فرستاده بود با بسى تحفها و خواستهاى ديگر، و از آن كنيزكان يكى حسّان را بخشيد.
و ابو بكر صديق رضى اللَّه عنه اجراى مسطح را رانده بود و مادرش را هروزى «1» چون عايشه را بهتان گفته بود ابو بكر رضى اللَّه عنه اجرا را از مسطح باز گرفت. پس خداى عزّ و جلّ اين آيت بفرستاد: وَ لا يَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبى وَ الْمَساكِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا، أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ؟: 22 «2» ابو بكر رضى اللَّه عنه گفت أحبّ ان يغفر اللَّه لى. گفت كه خواهم كه خداى عزّ و جلّ مرا بيامرزد و اجراى مسطح را باز داد و گفت عفوش كردم.
و اين اندر ماه رمضان بود شش سال از هجرت گذشته. و السّلم.
بازگشتيم بقرآن.
(1) اجرا كرده بود مر مسطح را و مادرش را هر روزى. (بو) (2) النور 22