ترجمه تفسیر مجمع البیان

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

جلد 18 -صفحه : 40/ 30
نمايش فراداده

سوره نور آيه هاى 52 - 47

47. وَ يَقُوْلُوْنَ ءآمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُوْلِ وَ أَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيْقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ مَا أُوْلئِكَ بِالْمُؤْمِنِيْنَ.

48. وَإِذَا دُعُوْا إِلَى اللَّهِ وَرَسُوْلِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيْقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُوْنَ.

49. وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوْا إِلَيْهِ مُذْعِنِيْنَ.

50. أَفِى قُلُوْبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوْا أَمْ يَخَافُوْنَ أَنْ يَحِيْفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُوْلُهُ بَلْ أُوْلئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ.

51. إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِيْنَ إِذَا دُعُوْا إِلَى اللَّهِ وَرَسُوْلِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُوْلُوْا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُوْنَ.

52. وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُوْلَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَاُولئِكَ هُمُ الْفَآئِزُوْنَ

ترجمه

47 - و [نفاقگرايان و ظالمان ] مى گويند: ما به خدا و پيامبر ايمان آورديم و [آنان را] فرمانبردارى نموديم؛ آنگاه [در همان حال ]گروهى از آنان پس از اين [ادّعا ]روى برمى گردانند [و نافرمانى خدا پيشه مى سازند] و آنانند كه ايمان ندارند.

48 - و هنگامى كه به سوى خدا و پيامبر او خوانده شوند، تا ميان آنان داورى نمايد، به يكباره گروهى از آنان [از حق ] روى مى گردانند!

49 - و اگر حق به جانب ايشان باشد، فرمانبردارانه به سوى او مى آيند.

50 - آيا [براستى ] در دلهاى آنان بيمارى [شرك و انحراف ] است، يا دستخوش ترديد شده اند، يا از آن مى هراسند كه خدا و پيامبرش بر آنان ستم كنند؟ [به كدامين آفت گرفتارند؟ نه، اين گونه نيست كه آنان مى پندارند؛ ]بلكه خود آنان بيدادپيشه اند.

51 - سخن ايمان آوردگان [راستين ] - هنگامى كه به سوى خدا و پيام آور او فراخوانده مى شوند تا در ميان آنان داورى كند - جز اين نيست كه مى گويند: [ما پيام خدا و دعوت پيامبرش را ]شنيديم و فرمانبردارى كرديم؛ [آرى! تنها ]و اينان هستند كه همان رستگارانند.

52 - و كسى كه خدا و پيام آور او را فرمان برد، و از [نافرمانى ] خدا بترسد و پرواى او پيشه سازد، اينانند كه همان كاميابان هستند.

نگرشى بر واژه ها

«اذعان»: پذيرفتن سريع.

«حيف»: ستم و بيداد كردن.

«فوز»: اين واژه به مفهوم پيروز شدن و رسيدن به نعمت و خير فراوان به همراه سلامت و سعادت آمده است.

شأن نزول

در مورد شأن نزول و داستان فرود شمارى از اين آيات، دو روايت آورده اند:

1 - گروهى آورده اند كه اين آيات در باره يكى از نفاقگرايان فرود آمد و عملكرد ناپسند وظالمانه او را به باد نكوهش گرفت تا براى همگان درس باشد؛ چراكه او با يكى از يهود اختلافى داشت؛ مرد يهودى مسلك از او خواست كه موضوع را براى داورى به حضور پيامبر گرامى ببرند، امّا آن عنصر نفاقگرا گفت: نزد «كعب بن اشرف» يكى از سران يهود برويم تا او ميان ما داورى كند؛ و اينجا بود كه اين آيات بر قلب پاك پيامبر فرود آمد كه:

وَ يَقُوْلُوْنَ ءآمَنَّا.(207)

2 - امّا پاره اى آورده اند كه اين آيات در مورد اختلاف عثمان با اميرمؤمنان عليه السلام بر سر زمينى كه نامبرده از آن حضرت خريده بود، پديد آمد؛ چراكه پس از خريد زمين دريافت كه آن زمين داراى سنگهايى است كه براى آماده سازى بايد آنها را برچيد و اصلاح كرد؛ از اين رو مى خواست زمين را پس دهد.

اميرمؤمنان عليه السلام از او خواست موضوع را براى داورى نزد پيامبر گرامى ببرند و آنچه آن حضرت داورى فرمود بپذيرند؛ امّا او نپذيرفت و گفت: نه، بيا تا موضوع را نزد «حكم بن ابى العاص» ببريم؛ چراكه پيامبر خدا با تو عموزاده است و به سود تو داورى خواهد نمود! و آنگاه بود كه اين آيات فرود آمد و اين پندار و صاحبان آن را در مورد پيامبر عدل و داد به باد سرزنش گرفت.

ديدگاه دوّم با اندك تفاوت از حضرت باقر عليه السلام نيز روايت شده است.

تفسير - دو آفت انحطاط آفرين نفاق و بيدادگرى

در آيات پيش، سخن از ايمان و بازتابهاى آن در زندگى انسان بود؛ اينك در اين آيات روشنگرى مى كند كه يكى از نشانه هاى ايمان، پذيرش داورى خدا و پيامبر او در همه ابعاد زندگى فردى، اجتماعى، اقتصادى و سياسى است و در برابر آن علائم كفر و نفاق است كه يكى از آنها عدم خشنودى از داورى خدا و پيامبر اوست كه در اين مورد مى فرمايد:

وَ يَقُوْلُوْنَ ءامَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُوْلِ وَ أَطَعْنَا

آنان مى گويند: ما به خدا و پيامبر ايمان آورده و ضمن اقرار به يكتايى خدا و رسالت پيامبرش، فرمانبردار آنان هستيم و دستور آنان را در زندگى به كار مى بنديم؛

ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيْقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ

آنگاه گروهى از آنان پس از اين اقرار و اين ادّعا رويگردان مى شوند؛

وَمَا ءاُوْلئِكَ بِالْمُؤْمِنِيْنَ.

آرى! اينان كه پس از ادّعاى ايمان، از داورى خدا و پيامبرش روى مى گردانند در حقيقت ايمان ندارند.

از آيه شريفه اين نكته دريافت مى گردد كه ايمان به ادّعا و گفتار نيست؛ چراكه اگر با ادّعا، كسى مؤمن به شمار مى رفت در آيه شريفه از وى نفى ايمان نمى شد.

در دوّمين آيه مورد بحث مى افزايد:

وَ إِذَا دُعُوْا إِلَى اللَّهِ وَرَسُوْلِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيْقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُوْنَ.

و هنگامى كه چنين كسانى به سوى كتاب خدا و مقرّرات آن و داورى پيامبرش فراخوانده مى شوند، تا ميان آنان داورى كند، بناگاه گروهى از آنان رويگردان مى گردند و به بيراهه مى روند.

در آيه شريفه پس از نام خدا، نام پيامبر برگزيده اش آمده است و اين بدان دليل است كه داورى پيامبر همان داورى خداست؛ چراكه او بر اساس حقّ و عدالت و برابر مقرّرات خدا داورى مى كند.

و مى افزايد: وَإِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوْا إِلَيْهِ مُذْعِنِيْنَ.

امّا اگر بدانند كه اين داورى به سود آنان و بر اساس حق خواهد بود به سوى پيامبر شتافته و فرمانبردارانه در برابر او سر تسليم فرود مى آورند و خود را فردى با ايمان نشان مى دهند.

در ادامه سخن در اين مورد به نكوهش آنان و نفى ادّعايشان پرداخته و مى فرمايد:

أَفِى قُلُوْبِهِمْ مَرَضٌ

آيا اينان در دل خود، در مورد رسالت تو اى پيامبر گرفتار نفاق و بيمارى ويرانگر نفاقند؟

اين پرسش در آيه شريفه تقريرى است و منظور اين است كه: آرى! چنين است و اين سبك براى نكوهش، رساتر و در سرزنش نفاقگرايان و مدّعيان ايمان استوارتر است و اين نكته را روشن مى سازد كه: رسالت تو اى پيامبر روشن و آشكار است به گونه اى كه پس از اين همه دليل و گواه، جاى ترديد و چون و چرا نداشته و نيازى به گواه و دليل ندارد! از اين رو نكوهش در خور آنان است كه گرفتار آفت ايمان و ديندارى و دين باورى هستند و نفاق را پيشه ساخته اند. به هر حال آيه شريفه پرسشى تقريرى و در نكوهش آنان است؛ درست بسان اين شعر كه باز، پرسشى تقريرى مى باشد و از نظر مفهوم در جهت ستايش گروهى از مردم است؛ مى گويد:


  • الستم خير من ركب المطايا و اندى العالمين بطون راح

  • و اندى العالمين بطون راح و اندى العالمين بطون راح

آيا شمايان بهترين سواران و سخاوتمند انسانها نيستيد؟

كه منظور ستايش مى باشد كه چرا، چنين هستيد.

أَمِ ارْتَابُوْا

يا اينكه آيا آنان از تو اى پيامبر كارى ناروا ديده اند كه بخاطر آن در مورد تو، به ترديد گرفتار آمده اند؟

باز هم منظور اين است كه گفتار و عملكرد تو نيز بر اساس حقّ و عدالت بوده و دليلى براى ترديد ندارند.

أَمْ يَخَافُوْنَ أَنْ يَحِيْفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُوْلُهُ

يا اينكه از آن مى ترسند كه خدا بر آنان ستم روا دارد و يا پيامبرش در داورى خود از راه حقّ و عدالت انحراف جويد؟ كداميك؟!

به هرحال نپذيرفتن داورى پيامبر و روى تافتن از حقّ به يكى از اين امور باز مى گردد: نفاقگرايى،

ترديد در رسالت تو،

ترس از ستم خدا،

و يا بيم از داورى تو؛

كه همه اينها گمراهانه و احمقانه است؛ از اين رو مى فرمايد:

بَلْ أُوْلئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ.

روشن است كه اين پندارهاى آنان بى اساس است و حقيقت، آن گونه كه آنان مى پندارند نيست، بلكه خود آنان بيدادپيشه اند و به خود و ديگران ستم مى كنند.

از آيه شريفه اين نكته دريافت مى گردد كه ترس از خدا بدين صورت كه مباد بر ما ستم كند، بر خلاف دين و قرآن است و اگر كسى خدا را ظالم بداند نه او را شناخته و نه به كتاب و پيامبر و مقرّرات او ايمان آورده است.

نشانه هاى ايمان و رستگارى

اينك در اين آيه به نشانه هاى روشنِ ايمان و رستگارى پرداخته و مى فرمايد:

إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِيْنَ إِذَا دُعُوْا إِلَى اللَّهِ وَرَسُوْلِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُوْلُوْا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا

سخن ايمان آوردگان راستين - هنگامى كه به سوى خدا و پيامبرش فراخوانده مى شوند تا در ميان آنان بر اساس حقّ و عدالت داورى نمايد، تنها اين است كه مى گويند: ما پيام خدا و سخن پيامبرش را شنيديم و در برابر فرمان و داورى او - گرچه بظاهر به سود و يا دلخواه ما هم نباشد - فرمانبرداريم.

وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُوْنَ.

و اينان هستند كه در پيشگاه خدا در خور پاداش بوده و رستگارند.

از حضرت باقر عليه السلام آورده اند كه فرمود:

ان المعنى بالأية امير المؤمنين عليه السلام.

چهره با ايمان و شايسته كردارِ آيه شريفه كه پيشواى رستگاران مى باشد، امير مؤمنان عليه السلام است؛ چراكه او به خدا و پيامبرش ايمانى تزلزل ناپذير آورده، و زمام كار خويش را در اين جهان و جهان ديگر به او سپرده و به داورى او و پيامبرش دل داده است.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُوْلَهُ

و كسانى كه فرمانبردارى خدا و پيامبر او را پيشه سازند،

وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ

و از نافرمانى او بيمناك باشند و با انجام فرمانهاى خدا و دورى از آنچه نهى فرموده است، پرواى او را پيشه كنند.

فَأُولئِكَ هُمُ الْفَائِزُوْنَ.

اينان هستند كه پيروزمندان و كاميابان واقعى هستند.

به باور پاره اى، منظور اين است كه: كسانى كه از گناهان گذشته بترسند و نسبت به آينده پروا پيشه سازند اينان كاميابانند.

پرتوى از آيات

با اين بيان، كاميابى و رستگارى در گرو اين نكات سازنده است:

1 - ايمان راستين نه ادّعاى ايمان؛

2 - پذيرش داورى پيامبر؛

3 - فرمانبردارى خدا؛

4 - الگوگيرى و اطاعت از پيامبر؛

5 - ترس از فرمانرواى هستى؛

6 - و ديگر پرواپيشگى؛

وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُوْلَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفَآئِزُوْنَ.