سوره نور آيه هاى 55 - 53 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 18

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سوره نور آيه هاى 55 - 53

53. وَ أَقْسَمُوْا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمْرَتَهُمْ لَيَخْرُجُنَ قُلْ لاَتُقْسِمُوْا طَاعَةٌ مَعْرُوْفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيْرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ.

54. قُلْ أَطِيْعُوْا اللَّهَ وَ أَطِيْعُواْ الرَّسُوْلَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَاِنْ تُطِيْعُوْهُ تَهْتَدُوْا وَمَا عَلَى الرَّسُوْلِ إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِيْنُ.

55. وَعَدَ اللَّهُ الَّذِيْنَ ءامَنُواْ مِنْكُمْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِيْنَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِيْنَهُمُ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِى لاَيُشْرِكُوْنَ بِى شَيْئاً وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفَاسِقُوْنَ.

ترجمه

53 - و با سخت ترين سوگندهاى خويش به خدا سوگند ياد نمودند كه اگر [تو اى پيامبر] به آنان فرمان دهى [كه از خانه و كاشانه خويش، براى جهاد در راه خدا حركت كنند]، بى ترديد بيرون خواهند آمد؛ [اى پيامبر به آنان ]بگو: سوگند ياد نكنيد؛ فرمانبردارى پسنديده [و خالصانه پيشه سازيد] كه خدا از آنچه انجام مى دهيد آگاه است.

54 - [اى پيامبر به آنان ] بگو: فرمانبردارى خدا را پيشه سازيد و پيامبر را فرمان بريد؛ پس اگر [به حقّ و عدالت ] پشت كنيد [بهوش باشيد كه ] بر اوست آنچه موظّف [به انجام آنها] شده است و بر شماست آنچه تكليف گرديده ايد [و هر كدام مسئول عملكرد خويش خواهيد بود] و اگر او را فرمان بريد [به نجات و سرفرازى ]راه خواهيد يافت؛ و بر پيامبر [خدا] جز رساندن آشكار [پيام او رسالتى ] نيست.

55 - خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند وعده فرموده است كه بى ترديد آنان را در روى زمين به جانشينى [خود ]برخواهد گزيد؛ درست همانسان كه آن كسانى را كه پيش از آنان بودند، جانشين [خود] قرار داد؛ و آن [دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده است به سود آنان استقرار خواهد بخشيد؛ و ترس آنان را به [نعمت ] امنيّت [و آرامش ] تبديل خواهد ساخت به گونه اى كه تنها مرا مى پرستند و چيزى را شريك [و همتاى ] من نمى سازند؛ و هر كس پس از آن كفر ورزد، پس چنين كسانى همان فاسقانند.

تفسير -
هر كس مسئول عملكرد خويش است

در اين آيات، قرآن دگرباره به آفت نفاق و نشانه هاى نفاقگرايان برمى گردد و مى فرمايد:

وَ أَقْسَمُوْا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمْرَتَهُمْ لَيَخْرُجُنَ

آنان نزد پيامبر گرامى آمدند و با سخت ترين سوگندهاى خويش سوگندها ياد كردند كه اگر شما اى پيامبر! به ما فرمان دهى كه براى جهاد و فداكارى در راه خدا از شهر و ديار خويش حركت كنيم، بى درنگ بيرون مى رويم و با همه توان آماده پيكار و انجام فرمان خدا و پيامبرش مى گرديم و در اين راه از هيچ فداكارى دريغ نخواهيم كرد!

قُلْ لاَتُقْسِمُوْا طَاعَةٌ مَعْرُوْفَةٌ

هان اى پيامبر! به آنان بگو: سوگند ياد نكنيد كه نيازى به سوگند نيست؛ چراكه فرمانبردارى خالصانه و صادقانه از خدا و پيامبرش از سوگندهاى سختى كه با عمل شايسته آنها را گواهى نكنيد بسى بهتر و زيبنده تر است.

إِنَّ اللَّهَ خَبِيْرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ.

آرى! شما عملكرد خداپسندانه و خالصانه ارائه دهيد و بدانيد كه خدا از آنچه انجام مى دهيد آگاه است؛ از اين رو اگر در قلمرو گفتار، ادّعاى ايمان و پيروى از قرآن و پيامبر كنيد و در قلمرو عمل مخالفت ورزيد، همه را مى داند.

در دوّمين آيه مورد بحث مى افزايد:

قُلْ أَطِيْعُوْا اللَّهَ وَ أَطِيْعُواْ الرَّسُوْلَ

هان اى پيامبر! به آنان بگو: فرمانبردارى خدا را پيشه سازيد و پيامبر او را اطاعت كنيد و از نافرمانى و مخالفت خدا و پيامبرش دورى جوييد.

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ

پس اگر از فرمانبردارى خدا و پيامبرش رو برگردانيديد، بر پيامبر است كه وظايف خويش را آن گونه كه شايسته و بايسته است، انجام دهد.

وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ

و شما نيز موظّف هستيد كه وظايف خود را انجام دهيد.

با اين بيان، قرآن روشنگرى مى كند كه اگر آنان از قلمرو فرمانبردارى خدا و پيامبر رويگردان شوند، بر پيامبر است كه كار خويش را به انجام رساند، و بر آنان نيز انجام وظايفى كه دارند لازم مى گردد.

به باور مفسران، منظور اين است كه پيامبر بايد مقرّراتْ و پيام آسمانى را به روشنى به مردم برساند و آنان نيز بايد فرمانبردارى خدا را پيشه سازند.

وَ إِنْ تُطِيْعُوْهُ تَهْتَدُوْا

امّا اگر پيامبرتان را فرمان بريد به نجات و نيكبختى راه خواهيد يافت و با اوج گرفتن به رشد و شايسته كردارى به راه بهشت گام خواهيد سپرد.

وَمَا عَلَى الرَّسُوْلِ إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِيْنُ.

آرى! پيامبر خدا وظيفه اش رساندن پيام او به شيوه اى روشن و روشنگر است؛ رسالت او تنها ارشاد و راهنمايى مردم مى باشد و وظيفه شما نيز هدايت پذيرى و راهيابى به سوى حقّ و عدالت و انجام مقرّرات خداست.

نظام عادلانه جهانى در واپسين حركت تاريخ

در آيات پيش، قرآن مردم را به فرمانبردارى از خدا و پيامبر فراخواند و از نافرمانى و مخالفت سخت هشدار داد؛ اينك در اين آيه، در ترسيم پاداش پرشكوه ايمان راستين و فرمانبردارى خالصانه خدا در اين سرا، مى فرمايد:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِيْنَ ءامَنُواْ مِنْكُمْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِيْنَ مِنْ قَبْلِهِمْ

خدا به آن مردمى كه براستى ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دهند وعده فرموده است كه آنان را جانشين پيشينيان نمايد و سرزمينها و قلمرو قدرت كفر و بيداد را در سراسر گيتى در اختيار آنان درآورده و آنان را در آن سرزمينها فرمانروايى و اقتدار بخشد؛ همان گونه كه بنى اسرائيل را در گذشته جانشين گذشتگانشان كرد و با نابود ساختن ظالمان و خودكامگان، سرزمينها و امكانات و داراييهاى آنان را به دست اينان سپرد.

برخى آورده اند كه:
هنگامى كه پيامبر گرامى وارد مدينه گرديد و مردم آن سامان، از آن حضرت استقبال كرده و با پناه دادن به ياران او همه قدرت و امكانات خويش را در راه هدف مقّدس و آرمان بلند و آزادمنشانه اش به كار گرفتند، همه عرب به دشمنى با مردم مدينه برخاستند؛ به همين جهت آنان هماره در حال آماده باش بودند و لحظه اى از سلاح خويش جدا نمى شدند. آنان شبها را مسلّح و مجهّز مى خوابيدند و روزها از سلاح خويش غفلت نمى كردند و با اين احساس خطر و نا امنى هماره مى گفتند: خدايا! آيا روزى خواهد آمد كه ما در دامان امنيّت و در سايه آرامش زندگى كنيم و تنها از ذات پاك خدا بترسيم؟

آنگاه بود كه فرشته وحى فرود آمد، و اين آيه را بر قلب مصفّاى پيامبر مهر و آزادى خواند كه:

وعد اللّه الّذين ءامنوا منكم و عملوا الصالحات.

«مقداد» از پيامبر گرامى آورده است كه فرمود:

لا يبقى على الأرض بيت مدرٍ و لا وبر إلاّ ادخله اللّه تعالى كلمة الاسلام بعزّ عزيز او ذلّ ذليل.(208)

هيچ خانه گلين و يا چادر مويينى در روى زمين باقى نخواهد ماند مگر اينكه آفريدگار فرزانه و تواناى هستى، اسلام و مقرّرات انسانساز و آزادى بخش آن را - با عزّت بخشيدن به حق طلبان و يا با به ذلّت كشيدن حق ستيزان و خودكامگان - در آن وارد خواهد ساخت؛ و همه جهانيان، از كاخ نشين گرفته تا چادر نشين و بيابانگرد را يا به وسيله گرايش به اسلام و ايمان به حقّ و عدالت، به اوج آزادى و عزّت مى رساند و آنان را پيرو يك راه و رسم آسمانى مى سازد، و يا به ذلّت مى كشد تا در برابر حقّ سر تسليم فرود آورند و دست از شرارت و خودكامگى بردارند.

امّا پاره اى بر آنند كه منظور، سرزمين «مكّه» است كه مهاجرين مسلمان در آرزوى بازگشت به آنجا بودند.

يادآورى مى گردد كه ديدگاه نخست، از آيه و روايت «مقداد» بروشنى دريافت مى گردد.

در ادامه آيه شريفه مى فرمايد:

وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِيْنَهُمْ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ

و دين آسمانى اسلام را كه براى ايمان آوردگان و شايسته كرداران پسنديده است، به سود آنان در كران تا كران گيتى استقرار خواهد بخشيد و آن را بر ديگر اديان و مذاهب چيره و پيروز خواهد ساخت.

اين نويد جانبخش در بيان پيامبر نيز آمده است كه فرمود:

زويت لى الارض فأريت مشارقها و مغاربها و سيبلغ ملك امتى ما زوى لى منها.(209)

كران تا كران زمين به قدرت خدا براى من بسان طومارى جمع آورى گرديد و خاورها و باخترهاى آن به من نشان داده شد؛ بزودى فرمانروايى امّت من به همه جاهايى كه براى من جمع و ارائه شد، خواهد رسيد.

به باور پاره اى،، منظور از اقتدار بخشيدن به دين خدا اين است كه دينداران و دين باوران راستين و عدالت پيشه را عزيز مى سازد و دين ستيزان را به ذلّت مى كشد تا مردم بتوانند با احساس امنيّت و آزادى، عقيده قلبى و ايمان دينى خود را آشكار سازند.

وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً

و ترس و هراس آنان را كه از ستم و شرارت ظالمان و شرك گرايان «مكّه» ترسان بودند، به نعمت امنيّت و آرامش تبديل خواهد ساخت.

«مقاتل» در اين مورد مى گويد: خدا به اين وعده خويش عمل كرده است؛ چراكه با گسترش اسلام مسلمانان را يارى فرمود و به آنان در روى زمين اقتدار بخشيد و ترس و نا امنى آنان را به امنيّت و آرامش خاطر مبدل ساخت؛ بنابراين به وعده خويش در اين آيه شريفه عمل نمود و آن را تحقّق بخشيد.

امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: خدا پس از ترس و هراس مردم با ايمان در دنيا، در سراى آخرت به آنان امنيّت و آرامش ارزانى مى دارد.

پيامبر گرامى از آفريدگار هستى آورده است كه فرمود:

انّى لا اجمع على عبد واحد بين خوفين و لا بين امنين إن خافنى فى الدّنيا امنته فى الاخرة و إن امننى فى الدّنيا خوّفته فى الاخرة.(210)

من بنده خويش را دستخوش دو ترس و دلهره و يا برخوردار از دو امنيّت نمى سازم؛ اگر او در اين جهان از من ترسيد و نافرمانى نكرد و ستم روا نداشت در آن جهان به او امنيّت خواهم بخشيد، امّا اگر در اين جهان احساس امنيّت از كيفر من نمود و در آن حال به نافرمانى و بيداد دست يازيد، در سراى آخرت او را به سختى خواهم ترساند.

يَعْبُدُونَنِى لاَيُشْرِكُوْنَ بِى شَيْئاً

به گونه اى كه تنها، يكتا آفريدگار هستى را مى پرستند و با اخلاص به بارگاه او از شرك و ريا و فريبكارى و ظاهرسازى دورى مى جويند.

از آيه شريفه اين نكته دريافت مى گردد كه رسالت پيامبر اسلام، آسمانى و از سوى خداوند بوده است چراكه خبرهايى كه آن بزرگوار از عالم غيب داده و پيشگوييهايى كه در پرتو وحى و رسالت داشته است درست از كار درآمده و تحقّق يافته است.

وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفَاسِقُوْنَ

و آن كسانى كه پس از اين نعمتها و تحقّق وعده ها به نافرمانى گرايند و كفر ورزند، آنان مردمى گناهكار و فاسق هستند.

بيان «فسق» پس از «كفر» در آيه شريفه بدان جهت است كه «فسق» در هر كارى، گرايش افراطى و زشت تر آن را مى رساند؛ با اين بيان، منظور اين است كه چنين كسانى در كفر و بيداد خويش زشتكارند و بدترين نافرمانى و بيداد را دست مى يازند.

به باور پاره اى، منظور اين است كه هر كس اين نعمتهاى چندگانه را انكار كند و حق ناشناسى پيشه سازد گناهكار و نافرمان خواهد بود.

تحقّق اين نويد جانبخش

گذشت كه آيه شريفه به مردمى كه براستى ايمان آورند و كارهاى شايسته انجام دهند چندين نويد جانبخش و زندگى ساز مى دهد؛ نويدهايى چون: فرمانروايى بر زمين و زمان، جهانى شدن راه و رسم و دين و آيين آنان، رسيدن به نعمت امنيّت و آزادى واقعى، و نجات از هر ترس و هراس و..
اين نكات را همه مفسّران از آيه شريفه دريافت مى دارند؛ امّا در اين مورد كه اين آيه در باره چه كسانى است، ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور برخى، آيه شريفه در مورد پيامبر گرامى و ياران آن گرامى است و خدا با پيروز ساختن آن حضرت بر كفر و شرك و بيدادِ «مكّه» به وعده اش عمل فرمود و نويدش را تحقّق بخشيد.

2 - امّا به باور برخى ديگر، در مورد امّت آن گرامى است.

3 - از پيشوايان معصوم آمده است كه آيه شريفه در مورد آخرين امام معصوم و آخرين جانشين پيامبر خدا، امام مهدى است كه از خاندان محمّد صلى الله عليه وآله و از نسل و تبار آن حضرت مى باشد؛ و روزى به فرمان خدا خواهد آمد و اين نويدهاى اميدآفرين تحقّق خواهد يافت؛ انّها فى المهدى من آل محمد صلى الله عليه وآله (211)

اين ديدگاه در روايات بسيارى آمده است كه براى نمونه به برخى مى نگريم:

1 - از چهارمين امام نور آورده اند كه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود و پس از تلاوت آن فرمود: به خداى سوگند، آنان دوستداران و پيروان ما خاندان پيامبرند كه خدا به دست مردى از ما كه مهدى عليه السلام اين امّت است اين نويدهاى جانبخش را درباره آنان تحقّق خواهد بخشيد؛

انّه قرأ الأية و قال هم و اللّه شيعتنا اهل البيت يفعل اللّه ذلك بهم على يدى رجل منا و هو مهدىّ هذه الأمة و هو الذّى قال رسول اللّه صلى الله عليه وآله لو لم يبق من الدّنيا الاّ يوم واحد لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يلى رجل من عترتى اسمه اسمى يملأ الأرض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً.(212)

2 - و نيز افزود: منظور از امام مهدى عليه السلام همان اصلاحگر بزرگ تاريخ است كه پيامبر گرامى در باره او فرمود: اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقى مانده باشد، خدا آن روز را آنقدر طولانى مى سازد تا مردى از خاندان من كه همنام من نيز مى باشد فرمانروايى آن را به كف گيرد و زمين و زمان را پس از آن كه از ستم و بيداد آكنده شده باشد، لبريز از عدل و داد سازد.

يادآورى مى گردد كه نظير اين دو روايت از حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السلام نيز رسيده است.

با اين بيان، منظور از «الّذين آمنوا و عملوا الصالحات» در آيه شريفه، پيامبر و خاندان گرانمايه آن حضرت است و نويدها نيز به آنان داده مى شود كه آنان سرانجام فرمانرواى زمين و زمان خواهند شد و راه و رسم زندگى سازشان جهان گستر و جهانشمول خواهد گرديد؛ و هنگامه تحقّق اين نويدها نيز با قيام امام مهدى عليه السلام خواهد بود.

و منظور از جمله «كما استخلف الّذين من قبلهم.» نيز تأكيد بر تحقّق يافتن همان نويد است چراكه روشنگرى مى كند كه خدا پيش از اين نيز به ايمان آوردگان و شايسته كردارن واقعى همچون: آدم، داود، و سليمان، اقتدار و امكانات و خلافت بخشيده است.

براى نمونه، در مورد آدم مى فرمايد:

و اذ قال ربّك للملائكة انّى جاعل فى الارض خليفة.(213)

و هنگامى را به ياد آور كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمين جانشينى خواهم گماشت.

و در مورد «داود» مى فرمايد:

يا داود انا جعلناك خليفة فى الأرض.(214)

هان اى داود! ما تو را در زمين خليفه و فرمانروا ساختيم
و در مورد ديگر پيامبران از تبار ابراهيم مى فرمايد:

فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكم و آتيناهم ملكاً عظيما.(215)

به يقين ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت ارزانى داشتيم و به آنان فرمانروايى پرشكوهى داديم.

3 - افزون بر آنچه بر درستى ديدگاه سوّم آمد، همه امامان معصوم و برگزيده خدا - كه درود بر آنان باد - بر اين واقعيّت قرآنى و روايى اجماع كرده اند و روشن است كه اجماع و اتّفاق نظر آنان دليل درستى اين ديدگاه و براى ما حجّت است؛ چراكه پيامبر گرامى فرمود: من از ميان شما مى روم امّا دو امانت پرارج و گرانبها بر جاى مى گذارم كه يكى از آن دو، قرآن است و ديگرى خاندان من؛ و اين دو از هم جدايى ناپذيرند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد گردند. ؛

انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى اهل بيتى لن يفترقا حتّى يردا على الحوض.(216)

4 - بعلاوه، آن نويدهاى جانبخشى را كه آيه شريفه مى دهد هنوز تحقّق نيافته است تا جز اين ديدگاه را بپذيريم؛ چراكه نه مردم با ايمان و مسلمان اقتدارى در زمين و زمان يافته اند، و نه جهان پر از عدل و داد گرديده است؛ نه شرك و ريا و فريب و دجّالگرى سايه شومش را از سر مردم كوتاه كرده، و نه امنيّت و آزادى و عدالت جهانى سايه دل انگيزش را گسترده است؛ پس چگونه مى توان جز ديدگاه سوم را پذيرفت؟

با اين بيان بايد در انتظار آن روز مبارك بود، روزى كه خدا اين وعده و اين نويد جانبخش را تحقّق بخشد و جامه عمل پوشاند؛ بى گمان آن روز جاودانه و دل انگيز در راه است و سرانجام، جان جهان خواهد آمد؛ چرا كه آفريدگار هستى هرگز در وعده اش تخلّف نمى ورزد.

/ 40