سوره مؤمنون آيه هاى 50 - 41 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 18

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سوره مؤمنون آيه هاى 50 - 41


41. فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَآءً فَبُعْداً لِلْقَومِ الظَّالِمِينَ.

42. ثُمَّ أَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِينَ.

43. مَا تَسْبِقُ مِنْ اُمَّةٍ اَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ.

44. ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرا كُلَّ مَا جَآءَ اُمَّةً رَسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَجَعَلْنَاهُمْ اَحَاديثَ فَبُعْداً لِّقَومٍ لاَيُؤْمِنُونَ.

45. ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَ اَخَاهُ هَارُونَ بِأياتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ.

46. اِلَى فِرْعَونَ وَملَإِيهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كَانُوا قَوْماً عَالينَ.

47. فَقَالُوآ اَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ.

48. فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ.

49. وَلَقَدْ ءاتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ.

50. وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَاُمَّهُ ءآيَةً وَ ءاوَيْنَاهُمَا اِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَ مَعِينٍ.

ترجمه

41 - پس خروش [آسمانى ] آنان را به حق فرو گرفت، و ما آنان را [بسان خار و ]خاشاكى بر روى سيل گردانيديم؛ پس دورى [از رحمت خدا و نابودى ] براى بيدادگران باد!

42 - آنگاه پس از آنان نسلهايى ديگر پديد آورديم.

43 - هيچ [جامعه و] امّتى نه بر سرآمد خود پيشى مى گيرد و نه [از آن ]باز پس مى ماند.

44 - سپس فرستادگان خود را پياپى فرستاديم؛ [امّا] هر بار براى [رهنمود ]جامعه اى، پيامبرش آمد، او را دروغگو انگاشتند؛ امّا [ما نيز] آنان را از پى يكديگر [دستخوش عذاب ] قرار داديم؛ و [سرنوشت ] آنان را داستانهايى [عبرت انگيز براى عصرها و نسلها ]ساختيم؛ پس دورى [از رحمت خدا] بر گروهى باد كه ايمان نمى آورند.

45 - آنگاه موسى و برادرش هارون را با نشانه هاى خود و برهانى [روشن و ]روشنگر فرستاديم.

46 - به سوى فرعون و سردمداران جامعه او، امّا آنان تكبّر ورزيدند و گروهى برترى جو [و خودكامه ] بودند.

47 - پس گفتند: آيا ما به دو انسان كه همانند خودمان هستند ايمان بياوريم، در صورتى كه گروه [و قوم ] آنان پرستشگر [و برده ] ما مى باشند؟!

48 - پس آنان آن دو [پيامبر خدا] را دروغگو انگاشتند و [به كيفر حق ستيزى و بيدادشان ] از نابودشدگان [روزگار] گرديدند.

49 - و بى گمان ما به موسى كتاب [آسمانى ] داديم؛ باشد كه آنان [بسوى حق ]راه يابند.

50 - و پسر مريم و مادر او را نشانه اى [بر قدرت بى كران خويش ]قرار داديم؛ و آن دو را در سرزمين بلندى كه آرامشگاهى [دل انگيز] و آبى زلال و روان داشت جاى داديم.

نگرشى بر واژه ها

صيحه : خروش آسمانى
«غثاء»: اين واژه در اصل به مفهوم گياهان خشكِ درويده شده و در هم ريخته اى است كه بر روى سيلاب قرار مى گيرد؛ و نيز به كفهاى روى ديگ جوشان هم گفته مى شود.

«اجل»: سرآمد و نقطه پايان مدت و يا عمر. و به خود مدّت نيز گفته مى شود.

«احاديث»: اين واژه جمع «حديث» مى باشد و در اينجا منظور، سرگذشت و داستان است. و پاره اى نيز آن را جمع «احدوثه» به مفهوم رويدادها و خبرهاى عجيب و بهت آورى گرفته اند كه پيرامون او گفتگو مى گردد.

تفسير -
سرانجام ظالمان

در آيات پيش، در مورد كفرگرايان و ظالمان سخن رفت و قرآن روشنگرى فرمود كه ديرى نمى پايد كه آنان با فرارسيدن عذاب و مرگ و چشيدن كيفر كردارشان پشيمان مى گردند؛ اينك در مورد سرانجام شوم آنان مى فرمايد:

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِ

پس جبرئيل بر آنان خروش برآورد و آنان به كيفر كفر و بيدادشان نابود شدند.

فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَآءً
و آنان را بصورت خار و خاشاك و گياهان درويده و خورد شده كه بر روى سيلاب جابجا مى شوند، در آورديم.

و بدينصورت نشان مى دهد كه آنان نابود شدند و پيكرهايشان بسان خار و خاشاك، پراكنده گرديد.

فَبُعْداً لِلْقَومِ الظَّالِمِينَ.

و خدا مردم شرك گرا و بيدادپيشه را از رحمت خود دور ساخته است.
و آنگاه جامعه و نسلى ديگر-
در دوّمين آيه مورد بحث، در اشاره به پيدايش جامعه و نسلى ديگر مى فرمايد:

ثُمَّ أَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِينَ.

آنگاه جامعه ها و نسلهاى ديگرى پديد آورديم.

اين جامعه ها و امت ها هر كدام در عصر و زمان خويش آمدند و در روى زمين به خواست خدا و تدبير حكيمانه او بساط زندگى افكندند و با بهره ورى از مهر و رحمت خدا راه زندگى را در پيش گرفتند؛ چرا كه اين از سنّت هاى خداست كه مهر و فيض و بخشايش خود را هماره بر انسانها فرو مى فرستد؛ مگر اينكه جامعه و تمدنى براستى سر راه تكامل ديگران قرار گيرد و صلاحيتِ زندگى و پيشرفت و تكامل را از دست بدهد و در خور نابودى گردد.

در سوّمين آيه مورد بحث، در اشاره به دوران عمر و سرآمد زندگىِ جامعه ها و تمدّنها مى فرمايد:

مَا تَسْبِقُ مِنْ اُمَّةٍ اَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ.

هيچ جامعه و امّتى بر سرآمد خود پيشى نمى گيرد.

اين جمله هشدارى است به شرك گرايان و ظالمان و منظور اين است كه هيچ جامعه اى پيش از به پايان رسيدن مدت عمر خويش نمى ميرد و فراتر از مدت مقرر و عمر معلوم خود نيز نمى پايد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: فرا رسيدن عذاب به جامعه ها و تمدّنهاى بيدادگر و تبهكار هنگامه مقرر و معلومى دارد كه پس و پيش و كم و بيش نخواهد شد.

واژه «اجل» به مفهوم زمانى است كه براى انجام كار كسى مقرر شده است؛ و اين اجل و مدّت دو گونه است: محتوم و تخلّف ناپذير و غير قابل تغيير، و ديگر اجل مشروط كه با دگرگون شدن شرايط و موانع، آنهم پس و پيش مى گردد.

در چهارمين آيه مورد بحث، در اشاره به سنّت فرستادن پيامبران و فرود كتابهاى آسمانى مى فرمايد:

ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَى

آنگاه پيام آوران خود را يكى پس از ديگرى براى ارشاد جامعه ها و هدايت مردم به سوى آنان فرستاديم:

به باور پاره اى، منظور اين است كه آنان را پياپى و به فاصله هايى كوتاه فرستاديم.

كُلَّ مَا جَآءَ اُمَّةً رَسُولُهَا كَذَّبُوهُ

امّا هرگاه و هر بار براى هدايت و ارشاد جامعه و مردمى، پيامبرى آمد، آنها او را دروغگو انگاشتند و از ايمان به حق و عدالت سرباز زدند.

فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُمْ بَعْضاً

و ما نيز آنان را از پى يكديگر به كيفر حق ستيزى و بيدادشان نابود ساختيم.

وَجَعَلْنَاهُمْ اَحَادِيْثَ

و آنان را به سرنوشتى دچار ساختيم كه تنها نام ننگ و داستان شومى از آنان در ميان مردم به يادگار ماند.

فَبُعْداً لِّقَومٍ لاَيُؤْمِنُونَ.

پس دور باد از مهر و رحمت خدا مردمى كه حق را نمى پذيرند و ايمان نمى آورند.

و آنگاه موسى و هارون را فرستاديم .

پس از ترسيم سرگذشت جامعه ها و امّتهاى گذشته، اينك در اشاره به آمدن موسى و هارون به سوى فرعون و فرعونيان، مى فرمايد:

ثُمَّ اَرْسَلْنَا مُوسَى وَ اَخَاهُ هَارُونَ بِايَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ.

آنگاه موسى و برادرش هارون را با نشانه هاى روشن و برهانى روشنگر فرستاديم.

در ادامه سخن در اين مورد، مى فرمايد:

اِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَأِيهِ

آن دو را به سوى فرعون و دار و دسته اش فرستاديم تا پيام ما را برسانند و آنان را به توحيد و تقوا و عدل و داد و ارزشهاى اخلاقى و انسانى ارشاد كنند.

بدان دليل در آيه شريفه از فرعون و سركردگان قوم او ياد مى كند كه در جامعه هاى استبدادزده و بسته كه قدرت و امكانات در دست گروهى زورمند و مسلّط و خودكامه است، ديگران امكان و فرصت تصميم گيرى ندارند و به ناگزير، پيرو آنان مى باشند.

فَاسْتَكْبَرُوا وَ كَانُوا قَوْماً عَالينَ.

امّا آنان از پذيرش حق و عدالت سر باززدند و در برابر آيات خدا و پيامبرانش سركشى كردند؛ چرا كه آنان گروهى برترى جو و گردنكش بودند و به زور و زورمدارى بر توده ها مسلّط شده و آنان را به بردگى و اسارت كشيده بودند.

در ادامه سخن به ترسيم واكنش آنان در برابر دعوت آسمانى آن دو پيامبر بزرگ پرداخته و مى فرمايد:

فَقَالُوا اَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا

و آنان گفتند: آيا ما به دو انسانى كه از نظر آفرينش همانند خود ما هستند، به عنوان دو پيامبر، ايمان بياوريم؟!

واژه «بشر» بدان دليل در مورد انسان به كار مى رود كه پوست او از مو و يا پشم و كرك پوشيده نيست و نيازمند به لباس است؛ امّا حيوانات به عكس او بدنشان بوسيله انبوه مو يا پشم و يا كرك پوشيده مى شود و نيازى به لباس ندارند و اين تدبير و لطف خدا به آنهاست چرا كه آنان از نعمت گران خرد و كارايى آن محرومند و نمى توانند بسان انسان، لباسهاى گوناگون و پوشش هاى متنوع براى خود فراهم آورند.

وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ.

آيا ما به انسانهايى همانند خويش ايمان بياوريم، آنهم به دو انسانى كه قومشان در بردگى و بندگى ما هستند و بر آنان حكم مى رانيم؟!

«حسن» در اين مورد مى گويد: بنى اسرائيل مردمى بودند كه با انواع شگردها و ترفندها به پرستش فرعون كشانده شدند؛ و خود فرعون بت پرست بود.

در هشتمين آيه مورد بحث مى افزايد:

فَكَذَّبُوهُمَا
و آنان با اين بافته هاى برترى جويانه و نژادپرستانه خويش به رويارويى با وحى و رسالت برخاستند و بى جهت، آن دو فرستاده خدا را تكذيب كردند.

فَكَانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ.

و نتيجه اين شرارت و خودكامگى و مخالفت با وحى و رسالت آن شد كه همگى نابود شدند و خدا آنان را به كيفر بيدادشان به امواج آبها سپرد و غرق كرد.

با از ميان برداشته شدن فرعون و فرعونيان مرحله جديدى براى موسى و هارون و بنى اسرائيل كه از بند بردگى و اسارت نجات يافته بودند، فرا رسيد؛ در اين مورد مى فرمايد:

وَلَقَدْ ءآتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ

و ما تورات را بر موسى فرو فرستاديم تا مردم بوسيله آن كتاب آسمانى، راه درست و خداپسندانه را بيابند.

و در آخرين آيه مورد بحث، در اشاره اى كوتاه و درس آموز به سرگذشت دو انسان برجسته و وارسته و شايسته كردار مى فرمايد:

وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَاُمَّهُ ءايَةً

و ما فرزند ارجمند «مريم»، آن بانوى برگزيده و سرفراز، و مادرش را، دليل و گواهى بر قدرت بى كران خويش قرار داديم؛ چرا كه مسيح عليه السلام به خواست خدا و تدبير حكيمانه او از مادرى بدون شوى و ازدواج و رسيدن به مرد، ديده به جهان گشود و با خود معجزه ها آورد و قدرت نماييها كرد. و مريم نيز از آن جهت، نشانه و گواه قدرت خداست كه دوشيزه و مرد نديده به اراده خدا باردار گرديد.

وَ آوَيْنَاهُمَا اِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ.

و اين مادر و فرزند ارجمند را به سرزمين بلند و پرفرازى كه زمين آن هموار بود برديم و در آنجا جاى داديم.

به باور پاره اى، آن دو را در سرزمين بلند و سرسبز و پرطراوتى مسكن داديم.

در مورد اين سرزمين، سه نظر آمده است:

1 - به باور برخى منظور، سرزمين مصر است.

2 - امّا به باور برخى ديگر منظور، بيت المقدس مى باشد.

3 - پاره اى مى گويند: منظور از «ربوه»، شهر «حيره» و منظور از «قرار»، شهر «كوفه»، و منظور از «معين»، «فرات» است.

/ 40