سوره نور آيه هاى 29 - 26 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 18

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سوره نور آيه هاى 29 - 26

26. الْخَبِيثَاتُ لِلْخبَيِثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالْطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ.

27. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءامَنُوا لاَتَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حتّى تَسْتَأنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِهَا ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.

28. فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلاَ تَدْخُلُوهَا حتّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيْمٌ.

29. لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتَاعٌ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ.

ترجمه

26 - زنان پليد از آن مردان پليدند، و مردان پليد [و ناپاك ] از آن زنان پليد مى باشند؛ و [در برابر] زنان پاك [و پاكيزه ] براى مردان پاك [و پاكيزه ]هستند و مردان پاك [و درستكار] براى زنان [پاك و شايسته كردار]. اينان از آنچه در مورد آنان [برخى از بدانديشان به ناروا مى بافند و] مى گويند بركنارند؛ [و به همين دليل هم ] براى آنان آمرزش و روزى ارزشمندى خواهد بود.

27 - [هان ] اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به سراهايى كه سراهاى خودتان نيست در نياييد تا [از صاحبان و ساكنان آنها] اجازه بگيريد و بر ساكنان آن سلام گوييد؛ اين [شيوه پسنديده ] براى شما بهتر است؛ باشد كه به خود آييد و [اندرز گيريد].

28 - و اگر كسى را در آن [خانه ها] نيافتيد، بر آنها وارد نگرديد تا به شما اجازه داده شود؛ و اگر [از سوى ساكنان آنها] به شما گفته شد: اينك بازگرديد، [بى درنگ ]برگرديد؛ چراكه آن [كار] براى شما زيبنده تر است و خدا به آنچه شما انجام مى دهيد داناست.

29 - بر شما گناهى نيست كه به سراهاى غير مسكونى - كه در آنجا كالايى داريد - وارد گرديد، و خدا آنچه را آشكار مى سازيد و نهان مى داريد [همه را ]مى داند.

نگرشى بر واژه ها

لا «استيناس»: اين واژه از ريشه «انس» به مفهوم كسب آگاهى و آشنايى و اجازه خواهى توأم با مهر و آشنايى است.

«متاع»: كالا.

«خبيث»: پليد و ناپاك، كه در آيه شريفه منظور، ناپاكى و پليدى در قلمرو انديشه، عقيده، گفتار و عملكرد است.

«طيّب»: پاك و پاكيزه؛ كه منظور، پاكى در رفتار و گفتار يا پاكى معنوى و اخلاقى است.

تفسير -

كبوتر با كبوتر

در آيات پيش، قرآن شريف، تهمت تراشى و نارواگويى در مورد زنان و مردان پاكدامن را در چندين آيه و در قالبهاى گوناگون، گناهى زشت و نابخشودنى خواند و براى آن كيفر دردناك دنيوى و اخروى مقرّر فرمود؛ اينك در بيان يكى از سنّتهاى طبيعى و تشريعى مى فرمايد:

الْخَبِيثَاتُ لِلْخبَيِثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ

زنان پليد و ناپاك براى مردان پليدند و مردان پليد و زشتكار نيز براى زنان پليد.

در تفسير اين فراز، ديدگاهها يكسان نيست:

1 - به باور گروهى منظور اين است كه سخنان زشت و پليد از آن مردان پليد است و آنان نيز براى سخنان زشت و ناروا؛ و گفتار شايسته و زيبا و نيكو براى مردان نيكوكردار و درستكار است و مردان نيك انديش و شايسته كردار براى سخنان نيك و شايسته، و اين همان است كه انسان وقتى از مرد بزرگ و درست انديشى سخنان شايسته مى شنود بر او دعا مى كند و مى گويد خدايش او را بيامرزد كه اين گفتار، با سبك و راه و رسم و خلق و خوى او هماهنگ است.

2 - امّا به باور گروهى ديگر، منظور اين است كه گناهان زشت از آن مردان پليد، و مردان پليد براى گناهان زشت و ناشايسته اند؛ و كارهاى شايسته و خداپسندانه از آن مردان نيكوكردار، و مردان نيكوكردار و روشنفكر و آگاه نيز براى انجام كارهاى شايسته و خداپسندانه اند.

3 - از ديدگاه پاره اى، منظور اين است كه زنان پليد براى مردان پليدند و مردان پليد براى زنان پليد و در برابر آنها زنان پاك و پاكدامن از آن مردان پاك و امانتدارند و مردان پاك براى زنان پاك و پاكيزه.

ديدگاه سوم از دو امام راستين حضرت باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام نيز روايت شده است؛ و اين دو بزرگوار برآنند كه آيه مورد بحث بسان اين آيه است كه مى فرمايد:

الزّانى لا ينكح الاّ زانية او مشركة و الزانية لا ينكحها الاّ زان او مشرك.(171)

مرد زشتكار جز زن زشت كردار و يا شرك گرا را به همسرى نمى گيرد و زن زشتكار و بى عفّت را نيز جز مرد زشتكار و شرك گرا به همسرى نمى گيرد.

آرى! آيه مورد بحث، نظير آيه اى است كه ترسيم گرديد و اين آيه هنگامى فرود آمد كه گروهى بر آن شدند كه با زنان آلوده دامان پيمان زندگى مشترك ببندند و خدا با فروفرستادن آيه مورد بحث، آنان را از اين كار هشدار داد و اين را كارى ناپسند شمرد.

وَالْطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ

و در برابر آنها، زنان پاك و پاكدامن نيز از آن مردان پاك، و مردان پاك و درستكار براى زنان پاكدامن هستند.

اُولئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ

اين زنان و مردان پاك و پاكدامن از نسبتهاى ناروايى كه پليدان به آنها مى دهند بركنارند.

به باور «فرّاء»، اين فراز اشاره به جريان «افك» دارد و بدين وسيله «عايشه» و «صفوان» را از تهمت رسواى دروغسازان، پاك و بركنار اعلان مى كند.

لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ.

اينان از سوى پروردگارشان آمرزش و رزق و روزى ارزشمندى خواهند داشت و در بهشت پرطراوت و زيبا از آن بهره ور خواهند شد.

در دوّمين آيه مورد بحث، روى سخن را به مردم با ايمان مى كند و مى فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءامَنُوا لاَتَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حتّى تَسْتَأنِسُوا

هان اى مردم با ايمان! به سراها و خانه هايى كه از آن خودتان نيست وارد نگرديد تا اجازه بگيريد و مباد كه بدون اجازه وارد گرديد!

به باور پاره اى، منظور اين است كه: به خانه هايى كه از خودتان نيست وارد مگرديد تا آشنايى دهيد و خويشتن را معرّفى كنيد.

«ابو ايّوب» آورده است كه: از پيامبر گرامى پرسيدم: اى پيامبر خدا منظور و مفهوم آيه شريفه چيست؟ فرمود: منظور اين است كه انسان به هنگام ورود به خانه ديگرى بايد با گفتن: الحمدللّه، سبحان اللّه، اللّه اكبر، و يا اللّه و ديگر علائم و نشانه ها اجازه بگيرد و ساكنان خانه را از ورود خويش آگاه سازد و بدون آگاهى دادن به آنان سرزده وارد نشود؛

قال يتكلّم الرجل بالتسبيحة و التّحميدة و التكبيرة.

«سهل بن سعد» در اين مورد آورده است كه مردى براى انجام كارى به خانه پيامبر رفت و پيش از ورود، به يكى از اتاقهايى كه پيامبر در آنجا به اصلاح سرِ خويش مشغول بود نگاه كرد، پيامبر فرمود: اگر مى دانستم از بيرون به درون اتاق نگاه مى كنى همان ابزار اصلاح را كه در دست داشتم به چشمت فرو مى بردم؛ چراكه نبايد بدون اجازه به خانه ديگرى نگريست و بدون اجازه وارد شد؛

لو اعلم انّك تنظر لطعنت به فى عينيك انّما الاستيذان من النّظر.(172)

در روايت است كه مردى به پيامبر گرامى گفت: اى پيامبر خدا! آيا براى ورود به اتاق مادرم نيز بايد از او اجازه بگيرم؟

آن حضرت پاسخ داد: آرى! آرى!!

گفت: او جز من خدمتگزارى ندارد؛ آيا باز هم اجازه لازم است؟!

فرمود: آيا مى خواهى او را برهنه بنگرى؟؛ أتحب ان تراها عريانة؟

گفت: هرگز؛ قال الرّجل:لا،

فرمود: فاستأذن عليها؛

پس به هنگام وارد شدن بر اتاق او اجازه بگير
وَتُسَلِّمُوا عَلى اَهْلِهَا(173)

و بر ساكنان آن خانه اى كه مى خواهيد وارد آن شويد سلام بگوييد.

به باور پاره اى، منظور اين است كه: تا هنگامى كه بر آنان سلام نداده و اجازه نگرفته ايد، وارد خانه نشويد.

و پاره اى نيز مى گويند: منظور اين است كه: تا به وسيله سلام و اظهار آشنايى اجازه نگرفته ايد وارد نشويد.

در يك روايت آمده است كه مردى به هنگام ورود به خانه پيامبر، با سرفه نمودن اجازه مى خواست و آمدن خويش را اعلان مى كرد كه پيامبر به يكى از حاضران فرمود: برخيز و به اين بنده خدا بياموز كه با گفتن «السّلام عليكم» اجازه ورود گيرد؛ و آن بنده خدا نيز شنيد و خودش آن گونه اجازه گرفت.

ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ

آرى! وارد شدن به خانه ديگران پس از دريافت اجازه برايتان بهتر است.

لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.

باشد كه بدين وسيله به خود آييد و با گوش جان سپردن به فرمانها و هشدارهاى خدا و اندرزهاى او، از آنها پيروى كنيد.

در ادامه سخن، در همين مورد مى افزايد:

فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلاَ تَدْخُلُوهَا حتّى يُؤْذَنَ لَكُمْ

اگر كسى را در خانه نيافتيد تا به شما اجازه دهد، وارد آنجا نشويد تا ساكنان آن بيايند و به شما اجازه ورود بدهند؛ چراكه ممكن است چيزى در خانه باشد كه صاحب آن نمى خواهد شما از آن آگاه گرديد.

با اين بيان به هيچ عنوان و بهانه اى نمى توان بدون اجازه صاحب خانه اى وارد خانه اش شد، خواه خودش در خانه باشد و يا نباشد؛ و نيز نمى توان به خانه ديگرى نگاه كرد تا دريافت كسى در آنجا هست و جواب نمى دهد و يا كسى نيست، مگر اينكه صاحب خانه درها و پنجره ها را باز گذاشته باشد؛ و اين گشوده بودن نشانگر آن است كه اجازه نگاه كردن داده است.

وَإِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى لَكُمْ

و اگر به شما اجازه ورود ندادند، برگرديد و اصرار و لجاجت بخرج ندهيد كه اين بازگشت، هم براى دنياى شما زيبنده تر است و هم براى دين و شخصيّت و كرامت شما.

يادآورى مى گردد كه در اجازه ندادن لازم نيست به صراحت انسان را بازگردانند و اجازه ندهند، بلكه با كنايه و اشاره نيز بسنده است و به مجرد ديدن نشانه و علامت ناخشنودى فرد از ورود به خانه اش، بايد بازگشت.

وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيْمٌ.

و خدا به كردار شما داناست و چيزى بر ذات پاك او پوشيده نمى ماند.

و مى فرمايد:
لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتَاعٌ لَّكُمْ

بر شما مردم با ايمان گناهى نيست كه بر خانه هاى غيرمسكونى كه در آنجا كالاهايى داريد و مى خواهيد به آنها سر بزنيد، وارد شويد.

در مورد اين سراها ديدگاهها متفاوت است:

1 - از ششمين امام نور، حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه منظور از اين سراها، سراهاى عمومى نظير: حمامها، كاروانسراها و آسياهاست.

2 - امّا به باور پاره اى، منظورْ خرابه ها و ويرانه هايى است كه فرد، گاهى براى ضرورت ناگزير مى شود به آنجا وارد گردد.

3 - از ديدگاه برخى، منظور مغازه هاى بزرگ، تجارتخانه ها و انبارهاى عمومى است كه كالاهاى مردم در آنجا انبار شده است.

«شعبى» در اين مورد مى گويد: هنگامى كه مغازه داران و صاحبان تجارتخانه ها و كمپانيها درهاى آنها را گشودند و كالاهاى خود را در برابر ديد مردم قرار دادند، همين كار نشانگر اين است كه اجازه ورود داده اند.

4 - و از ديدگاه برخى ديگر، منظورْ مسافرخانه ها و هتلهايى است كه در راهها براى مردم ساخته اند.

به باور ما، آيه شريفه داراى مفهومى گسترده است و بهتر آن است كه همه اين موارد را شامل گردد.

وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ.

و خدا به آنچه آن را آشكار مى سازيد و پوشيده مى داريد، آگاه است و همه را مى داند.

نظم و پيوند آيات

قرآن در آيات پيش، در هشدار از بى عفّتى و تهمت تراشى و دروغسازى سخن گفت؛ اينك در اين آيات روشنگرى مى كند كه بدون اجازه ديگران وارد خانه آنان نشويد تا از انواع اتّهامات از آن جمله تهمت بى عفّتى در امان و بركنار باشيد.

پرتوى از آيات

اينك بايد به اين نكات ارزشمند انديشيد:

1 - حقّ امنيّت

از حقوق اساسى انسان حّق امنيّت است:

حّق امنيّت جسم و جان؛

امنيّت حيثيّت و كرامت بشرى؛

امنيّت انديشه و عقيده درست؛

امنيّت اجتماعى، سياسى، قضايى، فرهنگى، شغلى، اقتصادى، و امنيّت منزل و مسكن و قلمرو زندگى؛

و سرانجام، امنيّت در ديگر شؤون و جلوه هاى حيات در قلمرو حقّ و عدالت.

2 - طبيعى ترين و ابتدايى ترين حق بشرى :

نعمت ارزشمند امنيّت، ابتدايى ترين و طبيعى ترين حقّ هر فرد، خانواده، جامعه و تمدّن بشرى است و ضرورت آن بدون آموزگار و دانشگاه و كتاب و پيامبر نيز براى همه قابل درك و فهم است.

بر اين اساس است كه هر فرد و جامعه اى همان گونه كه امنيّت را محبوب و مطلوب خويش مى نگرد، اگر از خوى انحصارطلبى و تجاوزكارى و ددمنشى بدور باشد و انسانى و اسلامى بينديشد، به همان ميزان بايد آن را براى ديگران نيز به رسميّت شناسد.

به همين دليل، به باور متفكّران، آن نظام و جامعه و تمدّنى در خور احترام است كه امنيّت و حقوق بشرى ديگران را محترم شمارد و ضمن تأمين و تضمين آن، عوامل ناامنى و نگرانى را از ميان بردارد و مهار كند.

3 - امنيّت خانه و محلّ زندگى :

انسان همان گونه كه داراى دو بُعد فردى و اجتماعى است، در واقع داراى دو گونه زندگى فردى و گروهى نيز هست كه هر كدام براى خود آداب و مقرّرات ويژه خود را دارد.

در زندگى گروهى، انسان ناگزير است كه از نظر خوراك و پوشاك، طرز نشست و برخاست و گفتار و عملكرد، آدابى دست و پاگير و مشكل را به جان خرد كه ادامه اين شرايط در همه شبانه روز طاقت فرسا و شكننده است به همين جهت در پى آن است كه در كنار خانواده و درون خانه اش در استراحت و آرامش و امنيّت كامل باشد و هيچ كس اجازه نيابد كه سرزده و خودسرانه بر محيط زندگى او وارد شود چرا در غير اين صورت، خانه نيز بسان كوچه و بيابان خواهد شد و قداست و حرمت نخواهد داشت.

بر اين اساس است كه قرآن در اين آياتى كه گذشت اين حقّ انسان را تضمين مى كند و مى فرمايد: هان اى توحيدگرايان! اگر براستى ايمان داريد در هر موقعيّت و اقتدار و شرايطى هستيد بدون اجازه كسى وارد خانه اش نشويد و خودسرانه حرم امنيّت او را به بازيچه نگيريد و با خودسرى و خودكامگى و بهانه هاى گوناگون و سلطه جويانه اين حقّ بشرى مردم را پايمال نسازيد؛ يا أيها الّذين آمنوا لاتدخلوا بيوتاً غيربيوتكم حتّى تستأنسوا.(174)

و هشدار مى دهد كه:

نيكوكارى و پرواى خدا آن نيست كه از پشت خانه ها و ديوار مردم وارد خانه ها شويد، بلكه تقوا و ايمان آن است كه امنيّتِ خانه و مسكن و محيط زندگى مردم را احترام گذاريد و با اجازه آنان از در خانه و مسكن آنان وارد شويد.

.و ليس البرّ بأن تأتوا البيوت من ظهورها ولكن البرّ من اتّقى وأتوا البيوت من ابوابها.(175)

/ 40