سوره نور آيه هاى 40 - 39 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 18

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سوره نور آيه هاى 40 - 39

39. وَالَّذِيْنَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرَابِ بِقِيْعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْئانُ مَآءً حتّى إِذا جَآءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَوَجَدَاللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّيهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيْعُ الْحِسَابِ.

40. أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِى بَحْرٍ لُّجِّىٍّ يَغْشَيهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَيهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوْراً فَمَا لَهُ مِنْ نُوْرٍ.

ترجمه

39 - و آن كسانى كه كفر ورزيدند، عملكردشان بسان سرابى در زمينى صاف [و هموار] است كه [انسان ] تشنه [از دور] آن را آبى [گوارا] مى پندارد، تا هنگامى كه [پس از پيمايش راه ] به آن رسد آن را چيزى نيابد و خدا را نزد خويش يابد و او حسابش را به طور كامل به وى بدهد و خدا زودشمار است.

40 - يا [عملكرد آنان ] بسان تاريكيهايى است كه در دريايى ژرف است كه موجى آن را مى پوشاند و بر فراز آن موجى ديگر است و بر فراز آن ابرى [تاريك ]است؛ تاريكيهايى است كه پاره اى بر روى پاره اى [ديگر ]قرار گرفته است؛ [و اين پوشش امواج به گونه اى است كه ] هرگاه [فرد گرفتار آمده در غرقاب ] دست خود را بيرون آورد، به سختى آن را مى بيند؛ و خدا به هر كس نورى نداده باشد، براى او هيچ نورى نخواهد بود.

نگرشى بر واژه ها

«سراب»: به تصويرى از آب گفته مى شود كه به هنگام نيمروز و در اوج تابش خورشيد از دور به چشم مى رسد و انسان مى پندارد كه آن تصوير، آب جارى است.

«قيعه»: اين واژه جمع «قاع» به مفهوم بيابان گسترده و پهناور است.

«لجّة البحر»: موجِ بلند دريا كه بسان ديوارى مانع از ديدن ساحل مى شود.

«سحاب»: به مفهوم ابرى است باران زا.

تفسير -
كارهاى سراب گونه

در اين آيات سخن از پوچى و بى محتوايى عملكرد كفرگرايان و ظالمان است؛ در نخستين آيه مورد بحث، در قالب مثالى در باره كارهاى آنان مى فرمايد:

وَالَّذِيْنَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيْعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْئانُ مَآءً

و آن كسانى كه كفر ورزيدند عملكردشان بسان سرابى در يك كوير و دشت سوزان است كه انسان تشنه آن را از دور، آبى گوارا و زلال مى پندارد.

آرى! مردمى كه كارهاى زشت و ظالمانه انجام مى دهند و در همان حال آن كارها را درست مى پندارند، عملكردشان بسان سرابى در بيابان هموارى است كه فرد تشنه و نيازمندِ آب، آن را آب مى پندارد.

حتّى إِذا جَآءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً

اين انسان تشنه، هنگامى كه پس از مدّتى راه پيمايى به آن سراب مى رسد آنجا را زمينى بى آب مى يابد؛ درست سرنوشتْ و عملكرد انسان كفرگرا و بيدادپيشه اين گونه است كه كارهاى خود را سودمند و مفيد مى پندارد در حالى كه در حقيقت رفتار زشت و كارهاى ظالمانه اش نه سودمند است و نه در خور پاداش.

وَ وَجَدَاللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّيهُ حِسَابَهُ

انسان كفرگرا هنگامى كه روز رستاخيز به سوى عملكرد سراب گونه خويش رفت و آن را چيزى نيافت، خدا را نزد آن مى يابد و خدا كيفر كفر و بيداد او را به طور كامل و بى كم و كاست به وى مى دهد.

اين فراز از آيه شريفه بظاهر در باره انسان تشنه اى است كه دنبال آب مى گردد، امّا در حقيقت در مورد كفّار است؛ چراكه آيه، وقتى تشنه را مثال و نمونه اى براى كافران مى آورد، در حقيقت بيان حال او را بيان از حال كافران قرار مى دهد و روشنگرى مى كند كه كفرگرا و بيدادپيشه سرانجام، كيفر كفر خود را درمى يابد.

به باور پاره اى، منظور اين است كه خدا را در كمينگاه خود مى نگرد و كيفر عملكرد خود را مى ستاند.

وَاللَّهُ سَرِيْعُ الْحِسَابِ.

و خدا زودشمار است و حسابرسى از يكى، او را از سرنوشت و حساب ديگرى باز نمى دارد و حساب همگان را به سرعت مى رسد.

از امير مؤمنان عليه السلام پرسيدند: خداوند چگونه به حساب همه بندگان رسيدگى مى كند؟

سئل امير المؤمنين كيف يحاسبهم فى حالة واحدة؟

فرمود: درست همان گونه كه همگان را در يك حال و با هم روزى مى دهد؛

فقال كما يرزقهم فى حالة واحدة.(201)

به باور گروهى از مفسّران، اين مثال در آيه شريفه، در مورد «عتبة بن ربيعه» است؛ چراكه او در عصر جاهليّت در جستجوى دين بود و پس از طلوع اسلام، از دين حقّ رويگردان شد.

در دوّمين آيه مورد بحث، در مثال ديگرى در مورد كفرگرايان مى فرمايد:

أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِى بَحْرٍ لُّجِّىٍّ يَغْشَيهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ

يا اينكه عملكرد آنان بسان ظلمت و تاريكيهايى است در يك درياى موّاج و پهناور كه موج كوه پيكر آن را پوشانده و بر فراز موجى، موج ديگرى است و روى موج را ابر پوشانده است و ساحل آن ناپيداست.

ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ

و بدينسان، تاريكيهايى است كه يكى بر فراز ديگرى قرار گرفته است.

منظور آيه شريفه اين است كه انسان كفرگرا و بيدادپيشه كارها را از روى حيرت و سرگشتگى انجام مى دهد و به همين دليل رشد پيدا نمى كند؛ و بخاطر نادانى و حيرت، بسان كسى است كه گرفتار اين تاريكيهاى كفر و شرك است؛ چراكه انديشه و عقيده و عملكردش تيره و تار است.

يكى از دانشوران مى گويد: انسان كفرگرا و بيدادپيشه گرفتار پنج ظلمت و تاريكى است:

1 - ظلمت تيرگى در گفتار؛

2 - تيرگى در عمل؛

3 - فرودگاهش ظلمت زده و تاريك است؛

4 - جايگاه خارج شدنش ظلمت و تاريكى است؛

5 - و فرجام كار او نيز در رستاخيز تيره و تار خواهد بود.

إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَيهَا

و اين پوشش امواج به گونه اى است كه هرگاه فرد گرفتار آمده در غرقاب، دست خود را از آب بيرون آورد به سختى آن را مى بيند.

به باور پاره اى، منظور اين است كه دست خود را نمى بيند.

امّا به باور پاره اى، منظور اين است كه دست خود را به سختى و دشوارى مى بيند.

وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوْراً فَمَا لَهُ مِنْ نُوْرٍ.

و كسى كه خدا راه نجاتى برايش قرار نداده است، راه نجاتى نخواهد يافت.

و به باور پاره اى، منظور اين است كه: هر كسى در روز رستاخيز از نور خدا محروم است، برايش نور و روشنايى نخواهد بود.

/ 40