سوره نور آيه هاى 10 - 6 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 18

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سوره نور آيه هاى 10 - 6

6. وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَآءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ.

7. وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ.

8. وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ اَن تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ.

9. وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِنْ كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ.

10. وَلَولاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ.

ترجمه

6 - و آن كسانى كه به همسران خويش نسبت [زشت و نارواى ]بى عفّتى مى دهند، و [آنگاه ] جز خويشتن گواهانى [بر اين بافته خود] ندارند، هر يك از آنان بايد چهار مرتبه به نام خدا سوگند ياد كند كه او بى گمان از راستگويان است.

7 - و [گواهى بار] پنجم [آنان ] اين است كه [مرد تهمت زننده بگويد: ]لعنت [و نفرين ] خدا بر او باد اگر [در ادّعايش ] از دروغگويان [و دروغپردازان ] باشد.

8 - و [اين ] كيفر از آن زن [نيز] دور مى گردد، به اين صورت كه چهاربار به خدا سوگند ياد نمايد كه [شوى ] او براستى [در اين مورد] از دروغگويان است.

9 - و [گواهى ] پنجم آن [است ] كه: خشم خدا بر او باد اگر [شوى او در اين مورد ]از راستگويان باشد.

10 - و اگر فزونبخشى خدا و مهر [و بخشايش ] او بر شما نبود و [اگر ]اين [نبود ]كه خدا بسيار توبه پذير و فرزانه است [بسيارى از شما گرفتار عذاب خدا مى شديد].

شأن نزول

در مورد شأن نزول و داستان فرود اين آيات دو روايت آمده است:

1 - گروهى از مفسّران از «ابن عباس» در اين مورد آورده اند كه:

پس از دو آيه پيش، در تحريم تهمت به زنان پاكدامن و شوهردار و مقرّر شدن كيفر شديد براى كسانى كه نتوانند چهار گواه بر ادّعاى خويش بياورند، يكى از مسلمانان به نام «عاصم بن عدى» به حضور پيامبر شرفياب گرديد و گفت:

اى پيامبر خدا! اينك پس از فرود اين آيات، براستى اگر كسى همسر خويش را با مردى بيگانه يافت و از خيانت او خبر داد و به شما شكايت آورد، و نتوانست چهارگواه براى خود حاضر سازد، بايد تازيانه بخورد؟!

آنگاه افزود: اى پيامبر خدا! شما خود بفرماييد كه اگر كسى به خيانت همسر خويش آگاه گرديد و او را با بيگانه اى يافت، در آن حال از كجا چهار گواه پيدا كند؟ آيا نه اين است كه تا او در انديشه يافتن گواه باشد، آنچه نبايد رخ دهد، رخ داده و آن بيگانه نيز پى كار خود رفته است!

پيامبر فرمود: آنچه من آورده ام وحى الهى است و خدا اين گونه فرو فرستاده است.

«عاصم» پس از شنيدن سخن پيامبر ديگر چيزى نگفت و راه خانه خود را در پيش گرفت؛ امّا در ميان راه به مردى به نام «هلال بن اميد» برخورد كرد كه با خشم و ناراحتى به او گفت: خود با چشم خويشتن مردنمايى پليد به نام «شريك بن سمحا» را نزد همسر خود ديده و به خيانت آن دو يقين كرده است!

«عاصم» از همانجا نزد پيامبر بازگشت و جريان «هلال» را به آن حضرت گزارش كرد.

پيامبر گرامى همسر «هلال» را خواست و موضوع را از او جويا شد؛ امّا او جريان را انكار كرد و گفت: «شريك» با آگاهى شوهرم «هلال» براى آموزش قرآن به خانه ما مى آمد و گاه مى شد كه حتّى هلال او را با من تنها مى گذاشت و از پى كار خود مى رفت و او نيز پس از آموزش قرآن به من از پى كارش مى رفت و هيچ موضوعى در مورد بدبينى همسرم نبود.

امّا در اين روزها نمى دانم چرا او بدبين شده و غيرت كاذب او به هيجانش افكنده و يا اينكه از پرداخت هزينه زندگى وامانده و اين اتّهام را ساز كرده است.

درست در اين شرايط پيچيده بود كه فرشته وحى فرود آمد و با آوردن آيات مورد بحث، بر پيامبر خدا راه حلّ آورد و پيامبر به تلاوت آيات اين پرداخت كه:

وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ.(160)

2 - امّا «حسن» در اين مورد آورده است كه:

پس از فرود دو آيه گذشته(161)، و تحريم شديد تهمت به زنان پاكدامن و شوهردار، «سعد بن عباده» به پيامبر خدا گفت: اى پيامبر عزيز! با اين وصف اگر مرد تيره بختى، بيگانه اى را با همسر خود يافت و او را به كيفر خيانت نابود كرد، شما او را به عنوان قصاص خواهيد كشت؟ و اگر نزد شما آمد و از آن خيانت شكايت كرد و چهار گواه نداشت شما او را هشتاد تازيانه خواهيد زد؟!

پيامبر فرمود: من به حكم خدا عمل خواهم نمود.

نامبرده افزود: اى پيامبر خدا! اگر كسى مردنمايى بيگانه را بر روى ران همسرش ديد و به ناگزير از پى چهار گواه رفت و آن خيانتكار، كار خود را انجام داد و رفت، و آنگاه آن بنده خدا از آن خيانت به شما خبر آورد و شكايت كرد، بايد هشتاد شلاق بخورد؟

پيامبر گرامى گويى از اين سخن «سعد» بوى اعتراض احساس كرد، از اين رو خطاب به انصار فرمود:

شما در باره گفتار بزرگ و سرور قبيله خود چه مى گوييد؟

آنان با نهايت ادب گفتند: اى پيامبر خدا! شما او را - كه مردى غيرتمند و در اين مورد بسيار حسّاس و سختگير است - سرزنش نفرماييد.

او در اين مورد چنان است كه هرگز جز با دوشيزه اى ازدواج نكرده و زنى را طلاق نگفته است كه كسى پس از وى با او ازدواج نمايد.

خود «سعد» گفت: اى پيامبر خدا! پدر و مادرم فدايت باد! من يقين دارم كه آنچه شما آورده اى از سوى خدا و قانون اوست، امّا من در مورد اين قانون خدا در بهت و حيرتم!

پيامبر فرمود: حكم خدا در اين مورد همين است.

او گفت: صدق اللّه و رسوله.

از اين گفت و شنود چيزى نگذشته بود كه عموزاده او «هلال بن اميّه» شب هنگام از بوستان خويش به خانه اش وارد شد و در آن ساعت شب، مرد بيگانه اى را در كنار همسرش ديد.

فرداى آن روز، او نزد پيامبر آمد و جريان را باز گفت. امّا پيامبر از شنيدن خبر آن خيانت خانوادگى كه براى يك مسلمان پيش آمده بود سخت آزرده خاطر شد.

«هلال» با ديدن آثار ناراحتى در سيماى پيامبر گفت: اى پيامبر خدا! مى دانم شما از شنيدن اين موضوع اندوه زده و ناراحت شديد، امّا به خداى سوگند كه من راست مى گويم و اميدوارم خداى پرمهر برايم گشايشى پديد آورد.

پيامبر بدان دليل كه او گواهانى بر ادعاى خويش نداشت تصميم گرفت او را شلاّق بزند.

«انصار» با شنيدن اين جريان گرد آمدند و گفتند: سرانجام به همان چيزى گرفتار آمديم كه «سعد» پيش بينى مى كرد و اينك «هلال» نه تنها شكايت و گواهى اش بر خيانت همسرش پذيرفته نيست كه هشتاد تازيانه نيز خواهد خورد.

درست در اين شرايط بحرانى و سخت بود كه فرشته وحى فرود آمد و اين آيات را بر پيامبر گرامى آورد كه:

وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ.

پيامبر پس از دريافت وحى رو به «هلال» نمود و در ميان حاضران فرمود: «هلال»! مژده ات باد كه خداى فرزانه در كارت گشايشى پيش آورد: ابشر يا هلال فانّ اللّه تعالى قد جعل فرجا.

«هلال» سپاس خدا را گفت و پس از سپاس به بارگاه او، گفت: اى پيامبر خدا! من به بارگاه او اميدوار بودم:

فقال قد كنت ارجوا ذلك من اللّه تعالى.(162)

آنگاه پيامبر زن او را احضار فرمود و پس از انكار او، پيامبر مراسم «لعان»(163) را ميان آن دو پياده كرد و آن دو بدين وسيله از يكديگر جدا شدند و پيامبر گرامى ضمن سخنانى فرمود: پس از اين عمل منافى با عفّت اگر فرزندى به دنيا آمد و اين نشانه ها را داشت، آن فرزند از آن شوهر اين زن مى باشد و اگر شباهت به آن مرد خيانتكار داشت، از آن اوست.

تفسير -

كيفر تهمت به همسر

در آيات گذشته، كيفر كسى كه به انسان پاكدامن و درستكارى نسبت بى عفّتى دهد بيان گرديد؛ اينك درباره كسى كه به همسر خويش چنين نسبت ناروا و زشتى دهد مى فرمايد:

وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ.

آن كسانى كه به همسران خويش نسبت بى عفّتى مى دهند و جز خويشتن گواهانى ندارند كه گفتارشان را گواهى نمايد هر كدام از آنان بايد چهار بار خداى را به گواهى گيرد و به نام او سوگند ياد كند كه در گفتار خود از راستگويان است و همسر خود را به ناروا تهمت نمى زند و واقعيت دردناكى را به زبان مى آورد.

و نيز مى افزايد:
وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ.

و در گواه گرفتن خدا براى پنجمين بار به راستگويى خويش در نسبتى كه به همسرشان داده اند، هر يك بايد بگويد: لعنت خدا بر او باد اگر دروغ مى گويد و از دروغگويان است و اين نسبت را، به دروغ به همسر خويش داده است.

با اين بيان، مردى كه خيانت همسرش را ديده است، براى اثبات گفتار خويش از يك سو، و براى نجات از كيفر «قذف» يا نسبت بى عفّتى دادن به همسرش از سوى ديگر، نخست چهار بار سوگند ياد مى كند كه: من خداى را به گواهى مى گيرم كه در اين نسبت ناروايى كه به اين زن داده ام راست مى گويم.

«انى اشهد باللّه انى لمن الصادقين فيما رميتها به من الزّنا».

و بار پنجم مى افزايد: لعنت و نفرين خدا بر من باد اگر در اين مورد دروغ بگويم و در اين نسبت دادن از دروغگويان باشم. «لعنت اللّه علىّ ان كنت من الكاذبين».

و بدين وسيله هم شكايت خود را طرح نموده و هم با اينكه گواهان لازم را ندارد، از حد «قذف» نجات يافته است.

آنگاه نوبت دفاع زن مى رسد، و او ممكن است يكى از اين سه راه را برگزيند:

1 - ممكن است زبان به اقرار بگشايد و اتهام شوهر را بى كم و كاست بپذيرد.

2 - ممكن است زبان به اقرار نگشايد، امّا سكوت كند و حاضر نشود به گونه اى كه خواهد آمد از خود دفاع و كيفر بى عفّتى را كه به او نسبت داده شده است، از خود دور سازد و خويشتن را نجات دهد، كه در اين دو صورت گناهكار و در خور كيفر شناخته خواهد شد.

3 - امّا راه سوم اين است كه او مى تواند كيفر بى عفّتى را از خود دور سازد همان گونه كه قرآن مى فرمايد:

وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَن تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ.

و كيفر بى عفّتى از آن زن برداشته مى شود در صورتى كه چهار بار به طور پياپى بگويد: من خدا را به گواهى مى خوانم كه شوهرم در اين نسبت ناروايى كه به من مى دهد دروغگوست.

و نيز مى افزايد:
وَ الْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِنْ كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ.

در پنجمين مرحله از گفتار خويش، مى گويد: خشم خدا بر من باد اگر شوهرم در اين نسبت نادرستى كه به من مى دهد از راستگويانست.

بدينسان زن، در برابر پنج مرتبه به گواهى گرفتن خدا به وسيله شوهرش كه بمنزله گواهان مورد نياز به حساب آمده، مى تواند پنج بار با نام و ياد خدا و به گواهى گرفتن او، نسبت داده شده را نفى كند و مردود شمارد.

او نخست چهار بار مى گويد:

اشهد باللّه انّه لمن الكاذبين فيما رماني به من الزّنا.

من خداى را به گواهى مى خوانم كه شوهرم در نسبت ناروايى كه به من مى دهد دروغگوست.

و بار پنجم مى گويد:
اَن غَضَبَ اللَّهِ عَلَىَّ اِن كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ.

خشم خدا بر من باد، اگر شوهرم راست مى گويد.

و با اين برنامه كه به تناسب آيات مورد بحث، و واژه «لعنت» در آنها «لعان» ناميده شده است، هم مرد مى تواند شكايت خود را طرح نمايد و دادخواهى كند، و هم زن مى تواند از خود دفاع نمايد.

پس از اين برنامه، حاكم شرع بدون نياز به اجراى صيغه طلاق، ميان آنان اعلام جدايى و گسيختن پيوند خانوادگى مى كند و آن زن و مرد براى هميشه بر يكديگر حرام مى گردند و زن بايد پس از انجام برنامه «لعان»، عده نگاه دارد.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَلَولاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ.

و اگر فزونبخشى و بخشايش و مهر خدا بر شما نبود و اگر اين نبود كه خدا توبه پذير و فرزانه است و شما را از بى عفّتى و زشتكارى نهى نمى فرمود و براى آن كيفرى عادلانه و در خور مقرّر نمى داشت، هم مردم به تباهى مى افتادند و هم نسلها تباه و نسبها گسسته مى شد.

به باور پاره اى ديگر، منظور اين است كه: اگر بخشايش و رحمت خدا بر شما نبود و توبه توبه كاران را نمى پذيرفت، به كسى كه دروغ مى گفت بى درنگ عذاب مى فرستاد و با معرّفى او به مردم، او را كيفر مى كرد.

و از ديدگاه برخى، منظور اين است كه: و اگر بخشايش و مهر خدا و توبه پذيرى و فرزانگى ذات پاك و بى همتاى او نبود، در كيفر شما شتاب مى كرد و شما را رسوا مى ساخت.

/ 40