خوب روشن است، كه تربيت و تعليم و آموزش و پروش امام عليه السلام عمدتاً بر روي شيعيان صورت مي گرفته است است و درست است كه كل جامعه را نيز تحت تأثير قرار داده ليكن به طور "خاص" شيعه را آموزش و پروش مي دهد، بنابراين "خواص شيعه" كه پس از "امام سجاد عليه السلام " بر حول محور دو شخصيت تاريخساز ما امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام گرد آمده اند و ياران و ياوران و شاگردان و اصحاب آن بزرگواران را تشكيل مي دهند، همه و همه "روح توحيدي" و "فضائل اخلاقي " و "درك عميق خود از ولايت حقه" را مديون و مرهون تعليم امام سجاد عليه السلام هستند.
بنابراين، حادثه عاشورا نقطع عطف بزرگي است كه تاريخ اسلام را از انحطاط و انحراف روحي ـ معنوي و اخلاقي و نهايتاً فرهنگي به سوي رشد و تكامل و اعتلا رهنمون شد ليكن اگر "نقش تاريخ آفرين" امام سجاد عليه السلام نمي بود هر گز اين تحول عظيم صورت نمي پذيرفت، و نسل ره گم كرده به سرمنزل "ايمان و توحيد" و نهايتاً پذيرش عميق "ولايت الهيه" نائل نمي شد.
لذا اينكه مي بينيم وضع جامعه اسلامي و بخصوص "شيعه" پس از عاشورا تغيير مي نمايد و امام باقر و امام صادق فرصت تاريخي بيان روشن و صريح "اعتقادات شيعه" را در هر باب مي يابند و مكتب تشيع پايگاه عملي و شايسته خود را مي يابد، همه و همه رهين منت امام سجاد عليه السلام است.