به تحليل تاريخي خود باز مي گرديم، در گذشته گفته بوديم كه پس از هجوم "هارون الرشيد" و عمال وايادي او ، به سازمان دروني "ملت شيعه" در دوران امام كاظم عليه السلام "نهضت تشيع" به تناسب "زيرزميني شدن" از آلايش حضور "منافقين" و دنيا طلبان فرصت جو، پاك و پاكيزه مي شد و اين موضع حدي از "ريزش ظاهري نيروهاي شيعه" را در "نگاهي سطحي" در برداشت.
اينك با پذيرش "ولايت عهدي" از سوي امام هشتم "شرايط سياسي" به صورتي ناگهاني تحول يافته، درست پس از آن مرحله سخت و دشوار "حبس و زجر و شهادت در زندان، امام كاظم عليه السلام و دورة "وليعهد شدن " و در كنار "خليفه عباسي" قرار گرفتن، فرزند و ادامه راه ايشان فرار رسيده بود! ، طبيعي بود كه اين "توالي تاريخي " و "تقابل سياسي " دو حادثه بزرگ ، بي سابقه و غير منتظره ، آنهم در اين مدت زمان كوتاه، فشار بسيار شديدي را از نظر "ذهني " و "روحي" بر ذهن "ساده انديشان" و روح افراد "ضعيف الايمان " كه غالباً "قدرت تحليل صحيح" مسائل پيچيده را نداشته و يا ناتوان از "ثبات و استقامت" در راه "آرمان ايماني" خود مي باشند، وارد مي نمايد.
و روشن است كه آنان در نخست دچار "حيرت و تزلزل روحي" شده سپس سرخوردگي و كناره گيري و به تعبير سياسي رايج در زمان ما "مسئله دار شدن و بريدن" از "نهضت تشيع" آغاز مي شود و نتيجة اين امر، ريزش مجدد نيروهاي ضعيف از متن "ملت شيعه" خواهد بود.