كسى بود كه مذهب صابئين را اظهار نمود.(1)
به طورى كه ملاحظه مى فرماييد گزارش مسعودى با گزارش طبرى و ابن اثير مطابقت دارد و تنها در اسم شخص متفاوت است و مى توان گفت كه بيوراسب و بوداسف دو شكل از يك كلمه است.
ابوالفدا گفته است: امت سريانى قديمى ترين امتهاست و حضرت آدم و فرزندانش به سريانى سخن مى گفتند و دين آنها همان دين صابئين بود.(2) و به گفته قاضى عبدالجبار، صابئين حران گمان مى كنند كه آنها بر دين حضرت شيث هستند و شيث بر آنها مبعوث شد و كتابى كه بر شيث نازل شد، در دست آنهاست و شيث در ايام طوفان درگذشت و حضرت نوح براى حفظ دين او مبعوث شد.(3)
شهرستانى اظهار مى دارد كه صابئينِ نخستين همان هايى بودند كه به عاذيمون و هرمس كه همان شيث و ادريس هستند، معتقد بودند و نبوت انبياء ديگر را قبول نداشتند.(4) ابن اثير مى گويد كه ادريس يا اخنوح فرزندى به نام متوشلح آورد واو فرزندى به نام صابى آورد و صابئين به همان جهت به اين نام ناميده شدند.(5)
وقتى سير تاريخى صابئين را در كتب تاريخى دنبال مى كنيم، ردّ پاى آنها را در ايران قبل از زرتشت و روم قبل از نصرانيت مى يابيم هر چند كه ابن العبرى گفته است كه در روزگاران قديم هفت ملت مهم بودند كه عبارت بودند از فرس و كلدانيها و يونانيها و قبط و ترك و هند و چين و همه اينها دين صابئين داشتند.(6) ولى آنچه كه در گزارش نسبتاً مشروح ابن اثير آمده خبر از تداوم صابئيگرى در ايران قبل از زرتشت و روم قبل از مسيحيت است.
1 - مسعودى، مروج الذهب ج 2 ص 226
2 - ابوالفدا، المختصر فى تاريخ البشر ص 81
3 - قاضى عبدالجبار ، المغنى فى ابواب التوحيد و العدل ج 5 ص 152
4 - شهرستانى، الملل و النحل ج 2 ص 152
5 - ابن اثير، الكامل فى التاريخ ج 1 ص 66
6 - ابن العبرى ، تاريخ مختصرالدول ص 3