بود، همان صابئين بودند و آزر عموى ابراهيم از سران صابئين بود و شغل او بت تراشى و بت فروشى بود. و لذا حنيفيت را كه ابراهيم آورد در مقابل صابئه قرار مى دهد و مباحثات و مناظرات مفصلى را ميان صابئين و حنفاء ذكر مى كند(1) كه به نظر مى رسد بيشتر تخيلى باشد تا واقعى و اينها همان كلدانيان بودند كه به گفته مسعودى و خوارزمى بقاياى آنها هم اكنون در حران و عراق ميان واسط و بصره هستند.
خوارزمى مى گويد: بقاياى كلدانيها كه همان صابئين هستند در حران و عراق زندگى مى كنند و گمان دارند كه پيامبر آنها بوداسف است كه در بلاد هند بود ولى بعضى از آنها گفته اند كه پيامبر آنها هرمس بود و بوداسف درايام طهمورث ظهوركرد.(2)
مسعودى نظر مشابهى ارائه مى دهد و مى گويد: كلدانيها همان بابليها هستند كه بقيه آنها اكنون در بطائح ميان واسط وبصره در روستاهايى زندگى مى كنند اينها نماز مى خوانند و نماز خود را رو به سوى قطب شمال و ستاره جدى ادا مى كنند و اين در حالى است كه سمنيه كه همان صابئين چين هستند و مذهب بوداسف را دارند، در نماز به مشرق رو مى كنند و صابئه مصر كه بقيه آنها در اين زمان حرانيها هستند پشت به شمال نماز مى خوانند.(3)
ديديم كه صابئين، تاريخى ديرينه دارند و هرچند كه در متون تاريخى كه نقل كرديم اضطراب شديدى به چشم مى خورد و در بعضى از آنها تاريخ با افسانه آميخته است; ولى از مجموع آنها چنين به دست مى آيد كه صابئين در زمانهاى دور ودر سرزمين هاى گوناگون سابقه تاريخى دارند و به هر حال خود را به پيامبرى يا
1 - الملل و النحل ج 2 ص 9 به بعد 2 - خوارزمى ، مفاتيح العلوم ص 36 3 - التنبيه والاشراف ص 138