و (يوسف ) به آن زنداني كه مي دانست آزاد مي شود گفت : ((مرا نزد ارباب خود بياد آور)) (ولي ) شيطان يادآوري به اربابش را از ياد او برد، در نتيجه (يوسف ) چند سالي در زندان ماند.
كلمه ي ((ظن ّ)) به معناي اعتقاد و علم نيز استعمال شده است . زيرا در آيه قبل يوسف به صراحت و قاطعيت از آزادي يكي و اعدام ديگري خبر داده است .
بنابراين ((ظن ّ)) در اينجا به معناي گمان همراه با شك نيست .
كلمه ي ((بضع )) به عدد زير ده گفته مي شود و اكثر مفسرين مدت زندان حضرت يوسف را هفت سال گفته اند. (واللّه اعلم ).
در بعضي تفاسير جمله ((فانسيه الشيطان )) را اينگونه
كرده اند كه ((شيطان ياد پروردگار را از ذهن يوسف برد و او به جاي استمداد از خداوند به ساقي شاه توجه كرد)) و اين براي يوسف ترك اولي بود و لذا سال هاي ديگري را نيز در زندان ماند. امّا صاحب تفسير الميزان مي نويسد: اينگونه روايات خلاف قرآن است چون قرآن يوسف را از مخلصين دانسته و شيطان به مخلصين نفوذ ندارد.
به علاوه در دو آيه بعد آمده كه (قال الذي نجا منهما وادّكر بعد امّه) فراموش كننده بعد از مدتها يوسف را به خاطر آورد، از اين معلوم مي شود كه فراموشي مربوط به ساقي بوده است نه يوسف .
1- انبيا نيز از طرق معمول ، براي حل مشكلات خود اقداماتي را انجام مي داده اند، و اين با توحيد و توكل منافاتي ندارد. (اذكرني عند ربك )
2- هر تقاضايي رشوه نيست . (اذكرني عند ربك ) يوسف براي ارشاد وتعبير خواب ، مزد و رشوه اي درخواست نكرد، بلكه گفت : به شاه مظلوميتم برسان .
3- معمولا افراد بعد از رسيدن به پست و مقام و رفاه ، دوستان قديمي را به فراموشي مي سپارند. (فانسيه الشيطان )
4- خروج يوسف از زندان و رفع اتهام از او، با اهداف شيطان ناسازگار بود، لذا دسيسه نمود. (فانساه الشيطان )