پس هنگامي كه (مجددا) بر يوسف وارد شدند، گفتند: اي عزيز قحطي ، ما و خاندان ما را فراگرفته و (براي خريد گندم ) بهاي اندكي با خود آورده ايم (اما شما كاري به پول اندك ما نداشته باش ) سهم ما را به طور كامل وفا كن و بر ما بخشش نما، زيرا كه خداوند كريمان و بخشندگان را پاداش مي دهد.
((بضاعت )) به مالي گويند كه عنوان ((بها)) به خود بگيريد. ((مزجاه)) از ريشه ((ازجاء )) به معناي طرد كردن است . از آنجايي كه فروشندگان بهاي كم را برمي گردانند ((بضاعت مزجاه)) گفته شده است .
برخي از مفسران گفته اند: مراد از ((تصدّق علينا)) درخواست بازگرداندن بنيامين است .
در روايات آمده كه يعقوب نامه اي براي يوسف نوشت كه محتواي آن : تجليل از يوسف ، بيان قحطي كنعان ، تقاضاي آزادي بنيامين وتبرئه فرزندان از سرقت بود و به همراه فرزندان براي يوسف فرستاد. وقتي يوسف مقابل برادران نامه را خواند، بوسيد وبر چشم گذاشت وگريه اي كرد كه قطرات اشك بر لباسش نشست .
برادران كه هنوز يوسف را نمي شناختند شگفت زده بودند كه اين همه احترام به پدر ما براي چيست ? كم كم برق اميدي در دل آنها روشن شد. خنده يوسف را چون ديدند، با خود گفتند نكند او يوسف باشد.. (111)
1- براي يعقوب يوسف مطرح است (فتحسسوا من يوسف ) ولي براي فرزندان گندم (فاوف لنا الكيل )
2- براي درخواست كمك و مساعدت ، فرهنگ خاصّي لازم است : تجليل از كمك كننده . (ايّها العزيز) بيان حال و نياز خود. (مسّنا و اهلنا الضّر) كمبود بودجه (فقر مالي ). (بضاعه مزجاه) ايجاد انگيزه در كمك كننده . (فتصدق علينا ان ّالّله يجزي المتصدّقين )
3- تحقير كنندگان ، روزي تحقير مي شوند. فرزنداني كه با غرور مي گفتند: (نحن عصبه) ما قوي هستيم ، (سرق اخ له من قبل ) برادر ما دزد بود، (ان ابانا لفي ضلال ) پدر ما درگمراهي است ، امروز با حقارت مي گويند: (مسنّا واهلنا الضرّ)
4- فقر و نياز انسان را ذليل مي كند.(مسّنا و اهلنا الضر) آنچه شيران را كند روبه مزاج احتياج است احتياج است احتياج .
111-تفسير نمونه