برگزیده ای از تسنیم

عبدالله جوادی آملی

نسخه متنی -صفحه : 177/ 133
نمايش فراداده

جاهليت در تغيير مناسك و مانند آن دانسته‌اند.[1] البته تناسب حكم و موضوع از يك‏سو و محلّ ابتلا بودن چنين خطيئه‌اي از سوي ديگر ايجاب مي‌كند كه مورد مزبور مصداق واضح حكم ياد شده، يعني استغفار، باشد. گاهي نيل به نعمت بزرگ زمينه خود باوري زايد از حدّ را به همراه دارد، از همين‏رو در جريان نصر و فتح، دستور استغفار داده شد: (اِذا جاءَ نَصرُ اللّهِ والفَتح * ... واستَغفِرهُ اِنَّهُ كانَ تَوّابا).[2]

خداوند نه تنها با وصف «غفور» كه مبالغه در غفران است، بلكه با وصف «رحيم» كه نشانه رحمت خاص اوست، ظهور مي‌كند. گاهي خدا در پي طلب مغفرت و رحمت انسان مي‌فرمايد: (اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحيم) كه اين تعليل و جواب، مناسب آن درخواست است؛ امّا گاهي انسان فقط از خدا مغفرت مي‌طلبد؛ ولي خداوند مي‌فرمايد: (اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحيم) كه در اينجا پاسخ خدا براساس (مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها)[3] است؛ يعني از خداوند درخواست كنيد شست و شوي لكه‌هاي گناه را و لازم نيست رحمت هم بطلبيد.

خداوند اولاً پاسخ مثبت مي‌دهد و با صفت غفور تجلي مي‌كند؛ نه غافر، چون در حج كه حاجيان مهمانان خدايند، جاي مهمان نوازي است و او لكه‌هاي گناه را شست‌وشو مي‌دهد. ثانياً وقتي گناهان را شست‌وشو داد، صفحه دل شفاف و نوراني مي‌شود، آن‏گاه خداوند با صفت «رحيم» ظهور مي‌كند و دل را به «صبغه الهي»[4] رنگ‌ميزي مي‌كند.

[1] ـ روح المعاني، ج2، ص135.

[2] ـ سوره نصر، آيات 1 ـ 3.

[3] ـ سوره انعام، آيه 160.

[4] ـ سوره بقره، آيه 138.