تنها استفاده از سخن در تبليغ ثمر چندانى ندارد زيرا پشتوانه سخن عمل است. مبلغ بايد به ابراهيم خليل عليه السلام اقتدا كند كه تنها با سخن، بر ضد كفر و بت پرستى قيام نكرد بلكه تبر به دوش گرفت و با وارد شدن به بتخانه، تمامى بت ها را، به جز، بت بزرگ از بين برد.
(فجعلهم جذاذاً الاّ كبيراً لهم لعلّهم اليه يرجعون)(615)
«(ابراهيم پس از وارد شدن به بتخانه) همه بت ها را به جز بت بزرگ درهم شكست تا (در مقام شكايت) به او رجوع كنند. (و با عاجز ديدنش از جواب متوجه خداى يگانه شوند»)
با گوشه نشينى و انزوا، نمى توان مبلغ دينِ خدا بود. دور بودن از صحنه هاى اجتماع سبب مىشود كه مبلغ از اوضاع و احوال آگاه نشود و مبلغ ناآگاه از مسايل جامعه، نمى تواند توفيق زيادى داشته باشد.
بنابراين مبلغ بايد در زمينه هاى مختلف، در كارهاى خوب با مردم همكارى كند؛
(و تعاونوا على البّر والتّقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان)(616)
«شما بايد در نيكوكارى و تقوا به يكديگر كمك كنيد و از همكارى در گناه و ستمكارى بپرهيزيد.»
مبلغ هميشه به فكر خدمت به مردم است بنابراين زمان و مكان تبليغ، مشكلات، خطرات و سختى هاى آن و آزارهاى مردم و... نمى تواند او را لحظه اى از انجام وظيفه باز دارد. همانگونه كه حضرت موسى عليه السلام حتى در حال فرار از قوم فرعون به كمك دختران حضرت شعيب رفت و به وظيفه خود عمل كرد. دخترانى كه به خاطر حيا مايل نبودند همراه با مردان گوسفندان خود را از چشمه آب سيراب كنند؛
(... قال ما خطبكما قالتا لانسقى حتّى يصدر الرّعاء و ابونا شيخ كبير فسقى لهما....)(617)
«(موسى) گفت شما (دختران) اينجا چه مىكنيد و كار مهمّتان چيست پاسخ دادند منتظريم تا چوپانان گوسفندانشان را سيراب كنند تا ما هم به گوسفندان آب دهيم و پدر ما، پيرى سالخورده است. پس موسى گوسفندانشان را سيراب كرد.»