قرآن و تبلیغ

محسن قرائتی

نسخه متنی -صفحه : 117/ 35
نمايش فراداده

8. مستدلّ و منطقى

قرآن كريم در آيات مختلف، از مخالفان خود دليل مىخواهد؛

(قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين)(138)

«اى پيامبر! بگو، اگر راست مىگوييد برهانتان را بياوريد.»

(قل هاتوا برهانكم هذا ذكر من معى)(139)

«بگو برهانتان را بياوريد. اين سخن من و عالمان امت من است.»

(فقلنا هاتوا برهانكم فعلموا انّ الحقّ للّه)(140)

«گفتيم كه (براى سخنان باطل خود) برهان اقامه كنيد پس (آنان رسوا شدند و) دانستند كه حقّ از آن خداست.»

برهان طلبىِ اسلام، نشان دهنده اهميت آن است. و استدلالات منطقى و براهين علمى در سطوح مختلف، براى مسايل گوناكون در آيات شريف قرآن، فراوان به چشم مىخورد. بطورى كه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم مىفرمايد: من هر چه از خدا مىگويم همراه با بيّنه و برهان است ؛

(قل انّى على بيّنة من ربّى)(141)

قرآن از مؤمنان مىخواهد كه سخنانشان محكم و استوار باشد:

(قولوا قولاً سديداً)(142)

اين نكته براى مبلّغ اهميّت بيشترى دارد كه سخنان وى بايد همچون يك سدّ محكم جلو امواج فساد و باطل را بگيرد. بايد آن چنان قرآنى باشد كه اگر اعتراض كردند و گفتند: سخنانش بى اساس است

(ام يقولون افتراه)(143)، در جوابشان بگويد: اگر راست مىگوييد از هر كس كه مىخواهيد كمك بگيريد و يك سوره مثل آن بياوريد؛

(قل فاتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون اللّه ان كنتم صادقين)(144)

مبلّغ هيچگاه نبايد از موضع ضعف سخن بگويد. بلكه بايد با صراحت تمام با كفّار اتمام حجّت كند؛

(قل يا ايها الناس قد جائكم الحق من ربّكم فمن اهتدى فانّما يهتدى لنفسه و من ضلّ فانّما يضلّ عليها و ما اءنا عليكم بوكيل)(145)

«اى رسول ما بگو اى مردم (كتاب و رسول) حق از جانب خدا براى هدايت شما آمد. پس هر كس كه هدايت شد نفعش براى خود اوست و هر كس به سوى گمراهى شتافت ضررش به خودش مىرسد و من (پس از اتمام حجّت) نگهبان شما (از مؤاخذه خدا) نيستم.»

آرى مبلّغ، در استحكام سخن بايد به ابراهيم پيامبر عليه السلام اقتدا كند كه در مجادله با «نمرود»، كه بخاطر حكومتش مغرور شده بود و ادّعاى خدايى مىكرد با سخنى محكم پاسخ او را داد و سبب بهت و حيرت او شد و او را به سكوت كشاند؛

(قال ابراهيم فانّ اللّه ياءتى بالشّمس من المشرق فاءت بها من المغرب فبهت الذى كفر)(146)

«نمرود پرسيد: خداى تو كيست ابراهيم عليه السلام فرمود: كسى كه زنده مىكند و مىميراند. نمرود گفت: من هم انسان ها را زنده مىكنم و مىميرانم و دستور داد كه دو زندانى را آوردند، يكى را كشت و ديگرى را آزاد كرد) ابراهيم عليه السلام فرمود: خداى من خورشيد را از مشرق مىآورد پس تو آن را از مغرب بياور، نمرود، (از اين سخن) مبهوت و متحيّر شد.»

اگر سخن انسان خدايى باشد، با نام خدا شروع شود، به سوى خدا هدايت كند و از وحى سرچشمه بگيرد، هيچ كوهى، هر قدر رفيع، تاب مقاومت در برابر آن را ندارد؛ (لو انزلنا هذا القرآن على جبل لراءيته خاشعاً متصدعاً من خشية اللّه)(147)