تداعى معانى در آموزش، نقش بسيار مهمى دارد.
انسان از كودكى لغات و معانى را همراه با خاطراتى كه با آنها همراه مىشود ياد مىگيرد و هر چه آن خاطره ها جالبتر باشند ياد آن واژه ها معانى در ذهن پايدارتر خواهد بود. بنابراين مبلّغ بايد از فرصت هاى مناسب براى تبليغ استفاده كند و گفتن مسايل دينى و ارزشمند را با خاطرات خوش همراه سازد تا در ذهن مخاطب كاملاً جا بگيرد.
حتماً تاكنون تجربه كرده ايد كه تاءثير سخن در هنگام هديه دادن به كسى يا زمانى كه به شاگردى نمره خوب مىدهيد، بيشتر است.
از شخصى كه شماره تلفن خانه او پنچ رقمى بود پرسيدند شماره تلفن منزل شما چيست گفت عددِ نمازهاى شبانه روزى.
صبح 2 ركعت، ظهر 4 ركعت، عصر 4 ركعت، مغرب 3 ركعت و عشا 4 ركعت يعنى تلفن خانه ما (24434) مىباشد.
خداوند متعال با ابزار تنّفر و بى زارى از مشركان آنان را تحقير نمود.
(براءة من اللّه و رسوله الى الذّين عاهدتم من المشركين)(480)
از خدا و رسولش از مشركانى كه با شما پيمان بسته و آن را شكستند بيزارند.
مشركانى كه قلب هاشان همچون سنگ است:
(ثمّ قست قلوبكم من بعد ذلك فهى كالحجارة او اشدّ قسوة)(481)
پس از اين معجزه بزرگ، باز چنان سخت دل شديد كه دل هايتان همچون سنگ يا سخت تر از آن شد.
هم آنان كه از شنيدن، گفتن و ديدن حق كر و گنگ و كورند و تفكر نمى كنند: (صم بكم عمى فهم لايعقلون)(482)
خداوند متعال براى تحقير متكبران كافر از تعبيرات مختلفى استفاده مىفرمايد:
گاهى با نام حيوانات آنها را تحقير مىكند:
(فما لهم عن التّذكرة معرضين كانّهم حمر مستنفرة فرّت من قسورة)(483)
پس چه شده است آنان را كه از ياد آن روز سخت دورى مىكنند. اين كافران گويى خرانى هستند كه از شير درّنده مىگريزند:
(اولئك كالانعام بل هم اضلّ اولئك هم الغافلون)(484)
آن گمراهان همچون چهارپايانند بلكه بسى گمراهترند آنان همان غافلانند.
و زمانى با گفتن اين مطلب كه خدا هيچگونه نيازى به پيروى آنها از خود ندارد و موجودات بسيارى به عبادتش مشغولند آنها را كوچك مىشمرد:
(فان استكبروا فالّذين عند ربّك يسبّحون له باللّيل و النّهار و هم لا يساءمون)(485)
و اگر كافران به عبادت خدا تكبّر ورزند (هيچ اهميّتى ندارد چرا كه) فرشتگان شب و روز و بدون هيچ خستگى به تسبيح و طاعت حضرت حق مشغولند.
و خداوند زمانى در مقابل كافران كه به دارايى خود مىنازند ثروت و قدرت بى حد و حصر خود را به رخ آنان مىكشد تا به ضعف بيش از حد خود توجه كنند و تحقير شوند:
(هم الذّين يقولون لا تنفقوا على من عند رسول اللّه حتّى ينفضّوا و للّه خزائن السّموات و الارض و لكنّ المنافقين لا يفقهون)(486)
اينها همان مردم بد خواهند كه مىگويند به اصحاب رسول خدا انفاق مال نكنيد تا مردم از گِردَش پراكنده شوند در حاليكه گنج هاى زمين و آسمان ها از آن خداست اما منافقان آن را نمى فهمند.
تاءكيد بر عزت خدا، رسول و مؤمنان در واقع تحقير كافران است.
(و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين ولكنّ المنافقين لا يعلمون)(487)
خداى بزرگ در آياتى از قرآن از رسول گراميش صلّى الله عليه وآله وسلّم مىخواهد كه با بى اعتنايى به كافران آنها را كوچك وپست شمرد.
(فان تولّوا فقل حسبى اللّه)(488)
«پس اى رسول! هرگاه مردم (مقام تو را نشناخته و) از تو رو گردانيدند بگو خدا براى من كافى است (و به آنان بى اعتنايى كن).»
(و ذر الّذين اتّخذوا دينهم لعباً و لهواً و غرّتهم الحيوة الدّنيا)(489)
«اى رسول! آنان كه دين خود را بازيچه و هوسرانى گرفتند و زندگى دنيا فريبشان داد به خود واگذار.»
البته بايد توجه داشت كه كافران نيز در راه تحقير مؤمنان تلاش مىكنند كه بايد در مقابل اين تحقيرها ايستادگى نمود.
بطور مثال سران كافر قوم نوح، به او گفتند كه تو نيز همانند ما بشرى هستى و كسانى كه اطراف تو را گرفته اند مشتى افراد پست و بى ارزشند.
(فقال الملا الّذين كفروا من قومه ما نريك الاّ بشراً مثلنا و ما نريك اتّبعك الاّ الّذين هم اراذلنا بادى الرّاى)(490)
و در جايى ديگر به مردم مىگفتند كه اين شخصى (نوح) بشرى مانند شما بيش نيست، از همان چيزى مىخورد و مىآشامد كه شما مىخوريد و مىآشاميد:
(ما هذا الا بشر مثلكم ياكل ممّا تاءكلون منه ويشرب ممّا تشربون)(491)
و زمانى او را در حال كشتى سازى در بيابان، مسخره مىكردند كه حضرت مىفرمود: بزودى ما نيز شما را مسخره خواهيم كرد، همانگونه كه شما مسخره مىكنيد:
(كلّما مرّ عليه ملا من قومه سخروا منه قال ان تسخروا منّا فانّا نسخر منكم كما تسخرون)(492)